کوردل

/kurdel/

مترادف کوردل: کم هوش، کندفهم

معنی انگلیسی:
inwardly blind

لغت نامه دهخدا

کوردل. [ دِ ] ( ص مرکب ) کندفهم و کج طبع و بی ذهن و بی ادراک را گویند. ( برهان ). کورباطن. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه حقایق را نبیند و درک نکند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
اگر این کوردلان را تو به مردم شمری
من نخواهم که مرا خلق ز مردم شمرند.
ناصرخسرو.
کآن کوردل نیارد پذیرفتن
پند سوار دلدل شهبا را.
ناصرخسرو.
جرم از اجرام نبینند بجز کوردلان
طمع از چرخ ندارند مگر عشوه خران.
سنائی.
بر کوردلان سوزن عیسی نسپارم
بر پرده دران رشته مریم نفروشم.
خاقانی.
بس کوردل است این فلک بی سر و بن
زآن کم نگرد به صورت آرای سخن.
خاقانی.
وای بسا کوردل که از تعلیم
گشت قاضی القضات هفت اقلیم.
نظامی.
حکایت بازجست از زیردستان
که مستم کوردل باشند مستان.
نظامی ( خسرو و شیرین ).
مادام که چرخ گوژپشت و فلک کوردل و گردون دون... ( جهانگشای جوینی ).
دیده کن ِ کوردلان خیال
سرمه کش دیده وران کمال.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
رجوع به کورباطن شود.

فرهنگ فارسی

کند فهم کم هوش کور دل : مدار چشم ازین کور باطنان انصاف که گشته است بعنقا هم آشیان انصاف . ( صائب )

فرهنگ عمید

۱. کورباطن.
۲. کندفهم.

دانشنامه عمومی

کوردل ( به آلمانی: Kordel ) یک شهر در آلمان است که در Trier - Land واقع شده است. [ ۲] کوردل ۲٬۱۷۲ نفر جمعیت دارد.
عکس کوردلعکس کوردلعکس کوردلعکس کوردل
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

اعمی دل . [ اَ ما دِ ] ( ص مرکب ) کوردل . بی بصیرت : اهل دنیا زآن سبب اعمی دلندشارب شورابه ٔ آب وگلند. مولوی .
انسان کج فهم. کسی که حقیقت را نمی بیند
بی بصیرت

بپرس