کوشش زیاد کردن

مترادف ها

strain (فعل)
کج کردن، خسته کردن، صاف کردن، پالودن، پیچ دادن، سفت کشیدن، مشمئز شدن، کش دادن، زور زدن، زودبکار بردن، زیاد کشیدن، کوشش زیاد کردن

فارسی به عربی

اجهاد

پیشنهاد کاربران

بپرس