کیوان خدیو

لغت نامه دهخدا

کیوان خدیو. [ ک َی ْ/ ک ِی ْ خ ِ / خ َوْ ] ( اِخ ) پادشاه کیوان. خداوندگار کیوان. کنایه از خدای بزرگ و بلندمرتبه :
رخان سیاوش چو خون شد ز شرم
بیاراست مژگان به خوناب گرم
چنین گفت بادل که از کار دیو
مرا دور داراد کیوان خدیو.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

پادشاه کیوان . خداوند گار کیوان . کنایه از خدای بزرگ و بلند مرتبه .

پیشنهاد کاربران

بپرس