کیوس

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

کیوس. [ کیو / ک ُ ] ( ص ) خوهل بود یعنی کژ. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 194 ). ناراست و کج را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). به معنی ناراست و کج و معوج آمده. ( انجمن آرا ). وریب. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). کژ. کج. مجازاً، ناشیگری. ناآزمودگی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
به جز بر آن صنمم عاشقی فسوس آید
که جز بر آن رخ او عاشقی کیوس آید.
دقیقی ( از لغت فرس چ اقبال ص 194 ).
تیروش قد دوستانت راست
چون کمان قامت عدوت کیوس.
؟ ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا شاعر ).
|| احول. چپ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

کیوس. [ ک َ / کیو ] ( اِخ ) نام جزیره ای است که عذرا معشوقه وامق را آنجا فروختند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). جزیره ای است که عذرا را در آنجا فروختند و منقلوس خرید. ( فرهنگ اوبهی ). نام جزیره ای از جزایر یونان واقع در مغرب آسیای صغیر. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). یا خیُس ، یکی از جزایر بحرالجزایر است که مورخین قدیم آن رامحل تولد امروس ( همر ) دانسته اند. این جزیره را زلزله ای در سال 1881 م. زیروزبر کرد. ( از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی : کی یوس ). ظاهراًکئوس ( کیو ) ، نام جزیره ای از مجمعالجزایر یونان دارای 75000 سکنه . ( حاشیه برهان چ معین ) :
چو رفتند سوی جزیره کیوس
یکی مرد بد نام او منقلوس.
عنصری ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

کیوس. [ ک َ ]( اِخ ) نام برادر انوشیروان است. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). نام برادر اکبر انوشیروان بن غباد بوده که وقتی به حکم انوشیروان عادل حکمرانی تبرستان و خراسان داشته و با خاقان رزم کرده و بر او ظفر یافته است و خوارزم را مسخر نموده به هوشنگ نامی از اقارب خود سپرده تا غزنین و نهرواله به تصرف آورده دعوی پادشاهی نمودو آخر به دست انوشیروان هلاک شد و هفت سال در ولایات متفرقه خود حکمرانی داشته. و بعضی او را کیتوس خوانده اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نام برادر انوشیروان ساسانی و پسر قباد و نخستین ملک از ملوک باوندیه طبرستان است و جد اعلای این طبقه می باشد. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در پهلوی ، کائوس ، پسر غباد و برادر انوشیروان. ( حاشیه برهان چ معین ). از فرمانروایان مازندران معاصر ساسانیان و پسر قباد بود که به سال 529 م. به حکومت مازندران فرستاده شد و هفت سال فرمانروایی کرد. ( از ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 178 ): و سیزدهم پدرش کیوس بن قباد بود برادر نوشروان ملک عادل و مادر تو فرزند ملک غازی... ( قابوسنامه چ نفیسی ص 2 ). بعد از آنکه قبادبن فیروز مالک ممالک عجم گشت سلطنت آن دیار را به پسر بزرگتر خود کیوس ارزانی داشت و کیوس... مدت هفت سال حکومت کرد آنگاه میان او و برادرش انوشیروان مخالفت اتفاق افتاد و کیوس بر دست برادر اسیر گشت و به قتل رسید... ( حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 401 ). و رجوع به همین مأخذ ص 401 و 417 و ایران در زمان ساسانیان ص 353 به بعد شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

خوهل بود یعنی کژ ٠ ناراست و کج را گویند ٠ نا آزمودگی ناشیگری ٠

دانشنامه عمومی

کیوس (شهر باستانی). کیوس ( به یونانی: Kίος ) نام شهری یونانی نشین و باستانی بوده در بیتینی در شمال باختری کشور امروزی ترکیه و در کرانه دریای مرمره. در آینده این شهر به نام پادشاه پروسیاس یکم، پروسیاس بر دریا ( به لاتین: Prusias ad Mare ) خوانده شد.
ارسطو، استرابون و آپولونیوس رودیوس از این شهر یاد کرده اند. به واسطهٔ اهمیتش در زمینه کشاورزی یک چند تحت چیرگی ملط بود. در دومین جنگ مقدونی ( ۲۰۰ - ۱۹۷ پیش از میلاد ) فیلیپ پنجم مقدونی کیوس را ویران نمود. ولی پروسیاس یکم آن را بازسازی کرد و به نام خویشش خواند. کیوس در امتداد راه ابریشم قرار داشته و در دورهٔ شکوفایی شهری توانگر شناخته می شده است.
این شهر یکی از نخستین اسقف نشینان بوده و اسقف آن کوریلوس در شورای نیقیه در ۳۲۵ میلادی عضو بوده است.
جمعیت یونانی در این شهر تا سدهٔ بیستم ساکن بودند. پس از رویدادهای تأسیس ترکیه و سیاست های تغییر بافت جمعیتی، در ۱۹۲۳ میلادی یونانی تباران کیوس به یونان پناهنده شدند و روستایی را به نام نئاکیوس ( کیوس نو ) را در آرگولیس بنیاد نهادند. امروزه چیز اندکی از آن شهر و بندر آن برجای مانده است.
عکس کیوس (شهر باستانی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کئوس
رجوع شود به:خیوس

پیشنهاد کاربران

به نظرم کی به معنای پادشاه و ئوس به معنای دوست داشتن کیوس بمعنی دوستدار پادشاه ( خدا ) می باشد

بپرس