گئو بروو

لغت نامه دهخدا

گئوبروو. [ گ َ وَ ] ( اِ ) سردار کوروش ( گبریاس یونانی ها ) که در جنگ ایران و بابل به محل های جنوبی حمله برده بنویند را که با لشکر خود در سیپ پار بود، از آنجا براند و بی مانع وارد بابل شد و پس از آن سپاهیان ایرانی وارد شهر شدند و پادشاه بابل تسلیم گردید. ( ایران باستان ج 1 ص 384 ). رجوع به گبریاس شود.

فرهنگ فارسی

سردار کوروش که در جنگ ایران و بابل به محلهای جنوبی حمله برده نبونید را که با لشکر خود در سیب پار بود از آنجا براند و بی مانع وارد بابل شد و پس از آن سپاهیان ایرانی وارد شهر شدند و پادشاه بابل تسلیم گردید . گویند گئو بروو با عده ای از سواران بطرف کوروش آمد و گفت : آقا . من از حیث نژاد آسوری هستم و قصر محکمی دارم و بر ولایتی بزرگ حکومت می کنم و قریب ۲۳٠٠ سوار دارم که بپادشاه آسور کمک میکردم ولی حالا حاضرم آنها را در اختیار تو بگذارم تا بوسیله تو انتقام از پسر پادشاه آسور که پسر مرا بقتل رسانیده بگیرم . چنانکه گفته شد با راهنماییهای همین شخص بود که کوروش به فتح بابل نائل آمد .
سردار کورش

پیشنهاد کاربران

گَئوبَرووَنام رهبر یکی از شش خانواده ی بزرگ هخامنشی که برای کشتن بردیای دروغین با داریوش همدست شده بود.

بپرس