گره

/gere/

مترادف گره: بند، عقد، عقده، جعد، چین، شکن، شکنج، قید، لکنت، دشپیل، مفصل، قفل، پیوندگاه، اشکال، مشکل

معنی انگلیسی:
burl, knot, knurl, snarl, [unit of length = 2.56 inch], bight, gnarl, [fig.] knotty affair

لغت نامه دهخدا

گره. [ گ ِ رِه ْ ] ( اِ ) پهلوی ، گره کردی ، گری ( گره ، عقد ازدواج ) ظاهراً از پارسی باستان ، گرثه . سانسکریت ، گرث ( بستن ). ( حاشیه برهان چ معین ). معروف است اعم از اینکه در ریسمان باشد یا درخت و امثال آن و از جایی برآمده باشد و به عربی عقده گویند. ( برهان ). بند و انگله باشد. ( صحاح الفرس ) :
و چوب وی... نرم بود چنانکه بر او گره توان افکندن. ( حدود العالم ).
و دیگر که دارد همان او زره
کجا گیو زد بر گریبان گره.
فردوسی.
برزم اندرآید بپوشد زره
یکی جوشن از بر ببندد گره.
فردوسی.
بیاورد خفتان و خود و زره
بفرمود تابرگشاید گره.
فردوسی.
چون زلف خوبان بیخ او پرگره
چون جعد خوبان شاخ او پرشکن.
فرخی.
در شکن زلف هزاران گره
در گره جعد هزاران شکن.
فرخی.
بنگر چگونه بست ترا آنکه بست
اندر چهار رشته بچندین گره.
ناصرخسرو.
از تب چو تار موی مرا رشته حیات
و آن موی همچو رشته تب بر بصد گره.
خاقانی.
مرا زبان به ثنا گفتن تو خود گره است
زبان نابغه باید ثنای نعمان را.
ادیب صابر.
گره عهد آسمان سست است
گره کیسه عناصر سخت.
انوری.
مگو اززر و صاحب زر که به
گره بدتر از بند و بند از گره.
نظامی.
پس کرم کن عذر را تعلیم ده
برگشا از دست و پای من گره.
مولوی.
|| قفل :
دگر گنج برگستوان و زره
چو گنجور ما برگشاید گره.
فردوسی.
|| لکنت زبان : و این گره از زبان من بردار. ( قصص الانبیاء ص 97 ). رجوع به گره زبان شود. || چین و شکنج :
سیاوش ز گفت گروی زره
برو پر ز چین کردو رخ پر گره.
فردوسی.
چین در ابرو بسرم آمدن ای بدخو چیست
گرسر جنگ نداری گره ابرو چیست.
؟ ( از لغت اوبهی ).
|| مشکل ، چه گره گشا بمعنی مشکل گشا باشد. ( برهان ) :
اگر مر این گره سخت را تو بگشایی
حقت بجان و بدل بنده وار بگزاریم.
ناصرخسرو.
گرهی را که دست یزدان بست
کی تواند کسی که بگشاید.
ناصرخسرو.
رجوع به گره گشا شود. || محل اتصال برگ و جوانه محوری را در روی ساقه نبات ، گره و فاصله دو برگ متوالی یا دو گره متوالی را میان گره مینامند. ( گیاه شناسی ثابتی ص 225 ): جَوزات ؛ گرههای میان دو پوست درخت. ( منتهی الارب ). عُجرَة، گره چوب و جز آن. ( منتهی الارب ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

پیچیدگی وبهم بستگی درنخ وریسمان یاچوب وشاخه درخت یاچیزدیگر، بند، پیوند، گری نیزگفته شده، مقیاس طول، یک شانزدهم ذرع
( اسم ) ۱ - بهم پیچیدگی نخ و ریسمان عقده بند انگله . توضیح در پیش آهنگی و کوهنوردی برای آنکه استفاده های مختلف و در ضمن سهل و آسان از طناب بکنند گره هایی متداول است که هر کدام طریقه ای خاص دارد . خاصیت این گره ها آنست که زود بسته میشوند و در موقع استفاده محکم و قابل اطمینان اند و بهنگام باز کردن وقت زیادی نمیگیرد . یا گره آسیابان . نوعی گره که بوسیل. آن سر کیسه های آرد و غلات را می بندند . یا گره بارکش . نوعی گره که در بار بندی و بارکشی مورد استفاده قرار میگیرد ٠ یا گره بشکه کش . نوعی گره که برای بستن و حمل بشکه های بزرگ و ظروف بی دسته و محمولاتی شبیه هندوانه و خربزه بکار میرود یا گره خرگوش . نوعی گره که با آن میتوان حلق. ثابتی در طناب بوجود آورد که تنگ و گشاد نشود . این گره برای حمل حیوانات و بستن گردن آنها و کشیدن سطل آب از چاه و همچنین در مزارع و کارخانه های صنعتی بکار میرود . یا گره خفت ( خفتی ) . نوعی گره بسیار ساده که بوسیل. آن حلقه ای ایجاد میشود که قابل بزرگ و کوچک شدن است و آن برای بستن بند کفش و پوتین و در ساختن حلقه و کمند بکار رود . یا گره دو خفت ( دو خفتی ) . نوعی گره که در بستن طناب به تن. درخت و میله های استوانه یی عمودی و افقی و نیز برای بستن بند چادر بکار میرود و فاید. آن این است که میتوان حلق. آن را باسانی تنگ و گشاد کرد . یا گره سرطناب . برای اینکه رشته های سر طناب از هم باز نشود از دو نوع گره استفاده می کنند : الف - گره هشت که بانتهای طناب می زنند . ب - گرهی که بوسیل. تابیدن یک رشت. نخ تارهای انتهایی طناب را مهار می کنند یا گره شکافدار . گرهی است که برای بستن طناب به میله های عمودی و افقی که دو سر آنها آزاد یا مقید باشد و در موارد بسیار دیگر بکار آید . یا گره علف کش . گرهی است که برای بستن دو سر طناب در بسته های علف و غلات معمول است . یا گره کنده کش . گرهی است که برای حمل محمولاتی از قبیل بشکه های خالی یا کنده های بزرگ درخت بکار رود . بوسیل. آن محمول را بر روی زمین می کشند . یا گره کور . گرهی است که بدون قاعده بسته شود و باز کردن آن دشوار و گاهی غیر ممکن باشد . استعمال این گره در پیشاهنگی ممنوع است . یا گره ماهیگیر . این گره در بسته بندیهایی که پس از گره زدن احتیاج بفشار دارد مورد استعمال قرار میگیرد . بسته را در میان حفره ای که در وسط این گره ایجاد می شود میگذارند و سپس دو سر طناب را میکشند . یا گره مربع گرهی است بشکل مربع و آن برای بستن دو سر طناب بیکدیگر و بستن انتهای نوار در زخم بندی و کمکهای اولیه بکار میرود . این گره هر چه بیشتر کشیده شود محکمتر میگردد و ضمنا باسانی باز میشود . یا گره معمولی گرهی است که برای بستن سر طناب و جلوگیری از رد شدن طناب از سوراخ یا حلق. فلزی بکار رود . یا گره نساج . گرهی است بشکل ذیل : و آن برای دو سر طناب که دارای قطر های مختلف است بکار می رود . یا گره هشت . چون این گره بشکل هشت لاتینی ( ۸ ) است بدین اسم معروف شده و آن گرهی است زیبا و ساده و مانند گره معمولی برای بستن سر طناب و جلوگیری از عبور طناب از حلقه های فلزی و سوراخ قرقره بکار رود . یا گره یک خفت . ۲ - مفصل پیوندگاه . ۳ - محل اتصال برگ و جوان. محوری در روی ساق. نبات است : ای نیز. تو همچو درختی که مراو را در هر گرهی از دل بدخواه تو باریست . ( فرخی ) ۴ - قفل : دگر گنج بر گستوان و زره چو گنجور ما برگشاید گره . ۵ - چین و شکن شکنج : سیاوش زگفت گروی زره برو پر زچین کرد و رخ پر گره . ۷ - دل بال . ۸ - لکنت زبان : و این گره از زبان من بردار . ۹ - واحدی است معادل ربع چارک . چهار گره یک چارک و چهار چارک یک ذرع و هر گره دو بهر است : چنان زد بر او ناچخ نه گره که هم کالبد سفته شد هم زره . ( نظامی ) توضیح طبق قانون مصوب ۱۳٠۴ ه ش . یک گره یک دسیمتر . یا گره دریایی . واحد سرعت و عبارتست از یک میل دریایی در ساعت . ۱٠ - ( قالی ) واحدی است در قالی بافی و آن جزئی است از رگ تقربیا معادل ۷ سانتیمتر یا ۳/۴ و ۲ اینچ کله گند . توضیح انداز. قالی را با گره تعیین میکنند . در هر گره بسته بظرافت یا ضخامت پشم کم و بیش از ۲٠ رگ تا ۷٠ رگ بافته میشود . ۱۱ - ( اصطلاح کبوتر بازان ) کبوتری که از محل خود پرواز کند و چندان پیاپی معلق زند که از پرواز بیفتد . یا ترکیبات اسمی : گره بسته . پارچ. گره کرده محتوی چیزی کهنه ای که در آن چیزی گذارند و چهار گوش آن را بهم گره زنند فلرز فلرزنگ دستمال بسته . یا گره طاعون . گلوله ای که نزدیک زهاروزیر بغل از مواد مغزی تولید شود : کام عاشق چو در آید ببغل می میرد غنچه بر شاخ گل ما گره طاعون است . ( سلیم ) یا گره گردیوس . مثل است در مورد کسی که مساله ای غامض و لاینحل را حل نکند ولی زود با تردستی آنرا از پیش بردارد گویند : گره گردیوس را برید . یا ترکیبات فعلی : گره از پیشانی گشودن . گشاده رو شدن خود را شاد نشان دادن . یا گره باز کردن . ۱ - گشودن گره و عقده . ۲ - روا ساختن انجام دادن ( امری ) . یا گره ببادزدن . ۱ - تکیه بر امری بی ثبات و دوام کردن . ۲ - متکی به عمر ناپایدار شدن . یا گره ببند قبا بستن ( زدن ) . چیزی را بقبای یا بانگشت بستن تا قول و وعد. داده را فراموش نکنند . یا گره بر آب بستن ( بربستن زدن ) . امری مشکل را انجام دادن : او وزیری داشت گبر و عشوه ده کو بر آب از مکر بربستی گره . ( مثنوی ) یا گره برابرو انداختن . ترش رو شدن خود را عبوس نمودن . یا گره بر ابرو بر آوردن . ۱ - خشمگین شدن روترش کردن . ۲ - تولید چین در ابرو کردن تولید خشم کردن . یا گره برابر و بر آوردن . خشمگین شدن . یا گره بر ابرو دیدن . چهر. عبوس دیدن . یا گره برجبین زدن ۱ - رو ترش کردن خود را خشمگین نمودن . ۲ - ایجاد مشکل شدن در کار . یا گره بر گوش زدن . ۱ - بحرف کسی توجه نکردن . ۲ - کر شدن . ۳ - گوشمالی کردن . یا گره بسخن زدن . ۱ - مطالب پیچیده گفتن . ۲ - سخنان معقول و منطقی گفتن : چون من گره زنم بسخن از کجا نهد سقراط دست بر گره استوار من ? ( ناصر خسرو ) یا گره بکار انداختن ( زدن ) . ۱ - ایجاد مشکلی کردن ۲ - برنیاوردن حاجت . یا گره در ابرو زدن ( کردن ) . چین بر ابرو بر آوردن خشمگین شدن . یا گره در کار افتادن . مشکل شدن کار . بندهای لباس او ( عروس ) باید باز باشد تا گره در کارش نخورد . یا گره در گلوزدن . بند کردن گلو را . یا گره در گلو شکستن . بند آمدن نفس از ترس . یا گره سست شدن بر چیزی . آسان و سهل شدن آن .

فرهنگ معین

(گَ رَ ) [ معر. ] (اِ. ) ظرف آب ، سبو.
(گِ رِ ) (اِ. ) واحد طول قدیم مساوی ۱۱۶ ذرع .
(گِ رَ یا رِ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - پیچیدگی و درهم شدگی نخ و ریسمان یا چیز دیگر. ۲ - برآمدگی هایی از ساقه که برگ ها روی آن قرار دارند. ۳ - مشکل ، گرفتاری . ، ~بر ابرو زدن کنایه از: رو ترش کردن ، عبوس شدن .

فرهنگ عمید

۱. پیچیدگی و به هم بستگی در نخ و ریسمان یا چوب و شاخۀ درخت یا چیز دیگر.
۲. بند، پیوند.
۳. [مجاز] کار مشکل.
۴. [قدیمی، مجاز] چین و شکن زلف.
۵. [قدیمی] مقیاس طول، معادل یک شانزدهم ذرع.
* گره بستن: (مصدر متعدی )
۱. گره در چیزی انداختن.
۲. [مجاز] پیچیده ساختن.
* گره خوردن: (مصدر لازم )
۱. گره پیدا کردن.
۲. در هم پیچیده شدن.
* گره دادن: (مصدر لازم ) = * گره بستن
* گره زدن: (مصدر لازم ) گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن.
= گروه

فرهنگستان زبان و ادب

{node} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] نقطۀ حاصل از تلاقی شبکۀ ارتباطی که به عنوان جایگاه آماری از آن استفاده شود [رایانه و فنّاوری اطلاعات] محل برخورد دو یا چند مجرای ارتباطی در یک شبکۀ رایانه ای [فیزیک] نقطه یا ناحیه ای که در موج ...
[زیست شناسی] ← گرهِ عصبی

گویش مازنی

/gere/ & فریاد - میوه ی کوچک و نورس مرکبات که بلافاصله پس از گل دهی بر درخت ظاهر شود & تبدل هیمه به زغال که از طریق قرار دادن هیزم در زیر پهن حیوانات حاصل شود - ناله و صدای گاو & گهواره & مایه ی خمیر - فدا قربان گره

واژه نامه بختیاریکا

( گَره ) پسوندیست و گاه پیشوندی که جهت بیان عدم جامعیت و ضعف چیزی به واژه پیوند میگردد مثل گَر اَو؛ کم پشت؛ تُنُک
دشکه گره نداشتن
( گُره ) شعله آتش
( گُرِه ) گروه؛ دسته بزرگ
پیت؛ کِفت
کُم؛ کُمه؛ گِر؛ گِر گِشُم

دانشنامه عمومی

• گره یارن ( Yarn knot )
• گره منروپ ( Manrope knot )
• گره مادربزرگ ( Granny knot )
• گره دیواری و تاجی ( Wall and crown knot )
• گره متیو واکر ( Matthew Walker's knot )
• گره کفن ( Shroud knot )
• گره سر ترک ( Turk's head knot )
• گره سردست و گره هشت
• گره ریف، گره مربع
• دو نیمه ضربه ( Two half - hitches )
گِره ( به انگلیسی: knot ) یک عارضه عمدی در طناب یا بند است که ممکن است کاربردی یا تزئینی یا هر دو باشد. گره های کاربردی بر اساس عملکرد طبقه بندی می شوند، از جمله گره های مانع ( Hitches ) ، گره های اتصال دو طناب، گره های حلقه ای و گره های اتصالات ( یک اتصال طناب را به جسم دیگری می بندد ) . [ ۱]
گره ها به ویژه برای نجاتگران، ملوانان و کوهنوردان، دارای اهمیت زیادی هستند؛ ولی آشنا بودن با گره ها، در زندگی روزانه نیز ضروری به نظر می رسد. گره ها در کمند اندازی، بسته بندی بسته ها و بستن سر طناب یا نخ های کوتاه به کار می روند.
گره ها، دارای انواع مختلف و کاربردهای گوناگونی هستند. انتخاب گرهٔ مناسب، نیمی از هنر گره زدن صحیح است. [ ۲]
گره و گره زدن در طول تاریخ مورد استفاده و بررسی قرار گرفته است. به عنوان مثال، گره زدن چینی یک هنر دستی تزئینی است که به عنوان شکلی از هنرهای مردمی چینی در سلسله تانگ و سونگ ( ۱۲۷۹–۹۶۰ میلادی ) در چین آغاز شد و بعداً در مینگ رواج یافت. نظریه گره، مطالعه اخیر ریاضی در مورد گره ها است.
گره های باستانی در دوران باستان شامل گره زنجیر بطری، گره بولین، گره پنجه گربه، گره خفت ( ماستورف ) ، گره گاوچران ( خود حمایت ) ، گره ماهیگیر دوتایی ( دبل فیشرمن ) ، گره بولین اسکیمو، گره هشت، گره ماهیگیر ( فیشرمن ) ، گره نیم هیچ، گره حلقه کالمیک، گره خم یک طرفه، گره سردست، حلقه سردست، گره صخره ای، گره بولین پیشرونده، گره تک لنگه، گره دزد، گره سر ترک، و گره دو نیمه ضربه؛ می شود.
یازده گره اصلی چینی شامل گره چهار گل، گره شش گل، گره دکمه چینی، گره اتصال دوبل، گره دو سکه، آجرماکی، گره متقابل، گره مربع، گره Plafond، گره پان چانگ و گره خوشبختی است.
گره های بسیار متنوعی وجود دارد که هرکدام دارای خواصی هستند که آنها را برای انجام انواع کارها مناسب می کنند. برخی از گره های کاربردی برای اتصال طناب به اشیا ( مانند کارگاه، هارنس، درخت، ستون و… ) یا به طناب دیگر استفاده می شوند. گره های تزئینی نیز معمولاً به خود متصل می شوند و الگوهای جذابی تولید می کنند.
عکس گرهعکس گرهعکس گرهعکس گرهعکس گره

گره (علوم رایانه). در علوم رایانه، گره ( به انگلیسی: Node ) رکوردی است که از یک فیلد داده و همچنین از یک یا چند فیلد که پیوندی به دیگر گره ها هستند، تشکیل می شود. فیلدهای داده و پیوند معمولاً توسط اشاره گرها یا مراجع پیاده سازی می شوند. هر چند که جاسازی کردن داده ها به شکل مستقیم در گره هم بسیار رایج است. گره ها برای ساختن ساختار داده های پیوندی و سلسله مراتبی مانند لیست پیوندی، درخت و گراف استفاده می شوند. ساختار داده های بزرگ و پیچیده تر می توانند از گروهی از گره های بهم پیوسته تشکیل شوند. از لحاظ مفهومی، گره ها مشابه راس های تشکیل دهنده یک گراف هستند.
گره زیر از یک فیلد برای ذخیره کردن داده ها و از یک فیلد پیوندی به نام next تشکیل شده است:
record SinglyLinkedNode { next, // A reference to the next node data // Data or reference to data } فیلد پیوندی اشاره گری به گره بعدی است. سه نمونه از چنین گرهی تشکیل یک لیست پیوندی را می دهند:
گره زیر شامل دو فیلد پیوندی است:
record DoublyLinkedNode { previous, // A reference to the previous node next, // A reference to the next node data // Data or reference to data } سه نمونه از گره بالا تشکیل یک لیست دوپیوندی با طول ۳ را می دهند:
همچنین یک پیاده سازی رایج دیگر گرهی با دو اشاره گر به فرزندهای چپ و راست و همچنین اشاره گری به گره والد است:
عکس گره (علوم رایانه)عکس گره (علوم رایانه)

گره (فیزیک). یک گره[ ۱] به مکان هندسی یک نقطه در طول موج ایستاده می گویند که در آن دامنه موج حداقل است. به عنوان مثال، در یک رشته سیم مرتعش گیتار، در انتهای هر رشته سیم یک گره وجود دارد؛ که گیتاریست با تغییر مکان دستش روی سیم ها جایگاه گره ها را تغییر داده و نوای جدیدی می سازد. نقطهٔ مقابل گره در فیزیک پاد - گره یا شکم نام دارد که در بالاترین مکان موج ایستایی است که دقیقاً در وسط دو گره جای می گیرد.
موج ایستاده زمانی تشکیل می شود که دو موج سینوسی با فرکانس های یکسان و در جهت های مخالف و در فضای مشابه با یکدیگر تداخل پیدا می کنند. [ ۲]
فرض کنید که دو چشمهٔ موج با دامنه و بسامد یکسان A و f یکی در ابتدا و دیگری در انتهای یک طناب کشیده شده، شروع به نوسان کرده و نوسان هایی هم راستا ایجاد کنند. موج های حاصل از این دو چشمهٔ یکسان، به سوی یکدیگر، منتشر می شوند. وقتی هر یک از دو موج در تمام طناب گسترده شده باشد، به هر جزء طناب در هر لحظه دو موج می رسد. بنا بر اصل برهم نهی، جابه جای هر جزء طناب در هر لحظه، برابر برآیند جابه جایی هایی است که هر یک از دو موج در آن لحظه در آن جزء ایجاد می کنند. از برهم نهی چنین دو موجی در طناب شکل خاصی به وجود می آید که به آن موج ایستاده گفته می شود. [ ۳] در یک موج ایستاده گره ها به یک سری از نقاط در فواصل زمانی به همان اندازه فاصله است که در آن دامنه موج ( حرکت ) صفر است ( رجوع کنید به انیمیشن بالا ) . در این نقاط دو موج در فاز مخالف به هم رسیده و یکدیگر را خنثی می کنند، که در فواصل نیم طول موج ( λ / ۲ ) رخ می دهد. میدوی بین هر جفت از گره ها به مکان های که در آن دامنه حداکثر است. این دامنه های حداکثر با عنوان شکم[ ۴] یا پاد - گره شناخته می شوند.
عکس گره (فیزیک)عکس گره (فیزیک)

گره (مدار الکتریکی). گره در مهندسی برق به هر نقطه از مدار اشاره می کند که دو یا تعداد بیشتری از عناصر مدار به آن نقطه متصل باشند. برای اینکه دو گره متفاوت از یکدیگر باشند، باید دارای ولتاژهای متفاوتی نیز باشند. ابزار و راه کاری بسیار ساده برای یافتن یک گره در یک مدار الکتریکی استفاده از قانون اهم: V=IR است. هنگامی که نمای شماتیک یک مدار مدنظر است، مقاومت الکتریکی سیم های ایدئال ( ارتباطات بین عناصر مدار ) صفر اهم در نظر گرفته می شود. از آنجایی که می توان فرض کرد هیچ اختلاف یا تغییر پتانسیلی در دو سر هر بخش از سیم های رابط وجود ندارد، پس می توان سیم های رابط بین هر یک از اجزای مدار را بخشی از گره مشابه در نظر گرفت.
Voltage = Current * Resistance
از آنجایی که ولتاژ واحد اندازه گیری اختلاف پتانسیل است بنابراین ولتاژ بین هر یک از دو بخش گره مشابه برابر است با:
Vab= ( Current ) * 0
لذا در هر دو نقطه بر روی یک گره، اختلاف پتانسیل برابر صفر است؛ بنابراین ولتاژ در کل یک گره برابر مقداری یکسان است.
در دیاگرام مدار ( شکل مفروض ) ولتاژ در سراسر گره ( بخش های ) سبز مقادیری یکسان دارد، همین طور ولتاژ در تمامی بخش های گره آبی و قرمز نیز دارای مقادیری واحد اما متفاوت از یکدیگر ( منظور گره های غیر مشابه ) است.
در اغلب موارد، اختلاف ولتاژ بین یک نقطه بر روی یک قطعه فلزی ( مانند سیم مسی ) و ولتاژ در نقطه دیگری از همان قطعه فلز یا در بخش های خرد اتصال فلز اول با فلزی دیگر ( در یک اتصال فلز با فلز ) آن قدر کوچک است که معمولاً فاقد اهمیت و ناچیز در نظر گرفته می شود؛ بنابراین هر قسمت یا بخش از فلز اتصال دهنده اجزای مدار به یکدیگر می تواند بخشی از همان گره فرض شود.
برخی از استثنائات قابل توجه که در آن مقادیر اختلاف پتانسیل به اندازه ای بزرگ است که قابل ملاحظه هستند و عبارتند از:
• در اندازه گیری با دقت بالای میزان یک مقاومت الکتریکی در اتصال کلوین.
• در اتصال زمین و نول، بین سیم نول و سیم زمین الکتریکی در دوشاخه ها و پریزهای خانگی جریان متناوب که می تواند کشنده باشد.
• در اثر ترموالکتریک و اثر پلتیر.
• در اتصالات استفاده کننده از سیم های آلومینیومی.
عکس گره (مدار الکتریکی)

گره (یکای سرعت). گره که به آن گره دریایی نیز می گویند واحدی برای سنجش سرعت است. علامت مخفف آن در مکاتبات kn یا kt است. گره با این که جزو سیستم استاندارد بین المللی واحدها نیست، از نظر این سیستم شناخته شده است. [ ۱] گره معمولاً در ناوبری کاربرد دارد.
هر گره برابر ۱۸۵۲ متر در ساعت است. طبق تعریف یک گرهٔ بین المللی برابر است با سرعت یک مایل دریایی بر ساعت برابر ۱۸۵۲ متر بر ساعت. این تعریف از نیمهٔ دوم قرن بیستم به تدریج در کشورهای مختلف پذیرفته شد. قبل از آن در کشورهای مختلف طبق تعریف مایل دریایی در سیستم های اندازه گیری معمول در آن کشورها تعریف می شد و در نتیجه در سراسر دنیا یکسان نبود. گره دریایی در قدیم گاهی به غلط به معنی مایل دریایی به کار می رفت.
سرعت وسیلهٔ نقلیه نسبت به سیالی که در آن قرار دارد ( و نه زمین ) معمولاً بر حسب گره سنجیده می شود.
واحد اندازه گیری مسافت را بر دریا گره می نامند که خود معادل ۱۸۵۲ متر است و به استعاره در غرب نات نامگذاری نموده اند که در ترجمه نات به معنای گره می باشد و بر اساس لغتنامه دهخدا، گره نامی پارسی است و ریشه در پارسی باستان دارد و از نظر بعدی نیز واحد اندازه گیری و ربع چارک است اما در این نامه که مختص به گره دریایی است گویند که دریانوردان ایران باستان به نخستین بار این واحد را ابداع نمودند. آنان ریسمانی را به داخل اب رها می نمودند که به فاصله هر ۶متر بر روی ان گره ای موجود بود و به زیر اب رها، به ان هنگام که کشتی ساکن بود گره ها نا پیدا بودند و هر جه بر سرعت کشتی اضافه می گشت و سرعتش فزونی می گرفت گره های روی ریسمان یک یه یک بیرون می آمدند و دریانوردان با شمارش گره های بر روی ریسمان سرعت شناور را تعیین می نمودند و با توجه به سرعت مسافت طی شده و باقی مانده را محاسبه می کردند.
اما موریسون اشارت دارد که گره دریایی تقریباً یکصد سال بعد از کریستف کلمب اختراع گشت و همانند ان ریسمان بود با این تفاوت که فاصله گره ها از یکدیگر به ۲ متر بود و در میان ایرانیان به ۶ متر و طول ریسمان آنان به ۶۰ متر و گویی از الیاف شاهدانه بافته شده بود
آنان ریسمانی را از الیاف شاهدانه می بافتند اما به ایران باستان از کنف و کنخا که هر دو در زمره واژگان پارسی و ریسمانی بافته شده از کنف که خود همان از پوست کتان بود و پیچ در پیچ و به غایت محکم و کنخا از الیاف کنف برهم تنیده که در غرب نیز ان را ناب می نامند و اصطلاحی برای آذین نمودن و بستن و در پایان برهانی قاطع بر وضع نخستین واحد سنجش سرعت دریایی در ایران باستان.
عکس گره (یکای سرعت)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

گِره (knot)
گِره
درهم تنیدن قسمتی از یک یا چند طناب، ریسمان، یا نخ برای به هم بستن و یا بستن به شیئی دیگر. گره به نحوی شکل می گیرد که تحت فشار سفت تر شود. پیچیدن و گیردادن، گره هایی اند که برای به هم بستن طناب ها به یکدیگر، یا به اشیای دیگر کاربرد دارند. در مکرومه بافی برای ایجاد نقش های تزیینی و تور، از گره استفاده می شود.

گره (پزشکی). گِره (پزشکی)(ganglion)
گِره
در پزشکی، برآمدگی کیستی بی خطری در نیام زردپیها. معمولاً در مچ تشکیل می شود.

گره (رایانه). گِره (رایانه)(node)
به معنای اتصال و در اصطلاحات شبکه های محلی، هر نوع دستگاهی که به شبکه متصل است و می تواند با سایر دستگاه های متصل به شبکه ارتباط برقرار کند. در ساختار های درختی (که در مدیریت بانک های اطلاعاتی و برنامه نویسی شئ گرا به کار می روند)، محلی (مجموعه ای از داده ها) در درخت که می تواند اتصالاتی به یک یا چند گره زیرینش (گره های فرزند) داشته باشد.

گره (علوم زمین). گِره (علوم زمین)(node)
در اقیانوس نگاری، نقطه ای روی موجی ایستاده، موجی نوسانی بدون حرکت پیشرونده، به قسمی که در آن فقط حرکت در امتداد عمودی کمترین مقدار، و در امتداد افقی بیشترین مقدار باشد. در علوم زمین، نقطه ای روی گسل که در آن حرکت ظاهری تغییر جهت می دهد.

گره (فیزیک). گِره (فیزیک)(node)
در فیزیک، مکانی از نقش موج ایستاده یا ساکن که هیچ ارتعاشی در آن وجود ندارد. به نقاطی از موج ایستاده که حداکثر ارتعاش را دارند، پادگره یا شکم می گویند. گره ها در تارهای کشیده شدۀ درحال ارتعاش مشاهده می شوند. گیتارنوازان با تماس انگشتشان با تار درحال ارتعاش و تولید گره، آثار صوتی خاصی را، با نام هماهنگ ها پدید می آورند.

مترادف ها

knot (اسم)
خفت، عقد، منگوله، گره، عقده، مشکل، غده، برکمدگی، دژپیه، چیز سفت یا غلنبه، گره دریایی

loop (اسم)
خفت، حلقه، چرخ، حلقه طناب، پیچ، گره، چنبر، طناب، حلقه زنی

lump (اسم)
درشت، توده، مقدار زیاد، قلنبه، تکه، قطعه، گره، کلوخه، غده، ادم تنه لش

tie (اسم)
علاقه، بند، دستمال گردن، کراوات، قید، رابطه، گره، الزام، برابری، ربط

clue (اسم)
راهنما، اثر، نشان، گوی، رشته، گره، کلید، گلوله نخ، مدرک

clew (اسم)
گوی، گره، گلوله نخ

knob (اسم)
دسته، دستگیره، برجستگی، بر امدگی، گره، دکمه، قبه

burr (اسم)
تیغ، بر امدگی، پوست زبرو خاردارمیوه، گره

snag (اسم)
مانع، گیر، گره

ganglion (اسم)
بر امدگی، گره، غده عصبی، غده لنفاوی

parcel (اسم)
قسمت، دسته، بسته، بخش، گره، جزئی از یک کل، امانت پستی

node (اسم)
ورم، اشکال، بر امدگی، گره، دشواری، غده

snarl (اسم)
گرفتاری، گره، بغرنجی، تله، شوریدگی، کمند، گوریدگی

knurl (اسم)
دانه، تپه، بر امدگی، گره، کنگره، قبه، الت کنگره سازی

nodus (اسم)
گرفتاری، اشکال، گره

tanglement (اسم)
گرفتاری، اشفتگی، گیر، گره، گوریدگی

فارسی به عربی

حزمة , حلقة , ربطة , زمجرة , عقدة , فکرة , کتلة ، أُربَة

پیشنهاد کاربران

عُقده ، دُژَک
دوستی به نام محسن گفته که گیرمک ترکی از فارسی آمده در جواب باید بگم که اولا گیرمک یا درست تر و معیارش گیرماق یک فعل ساده در ترکی است یعنی این که پسوند و پیشوندی ندارد ( تمام فعل ها آخرشان ماق دارند و گیر هم که ساده هستش ) دوما گیرماق معادل ساده ای در فارسی ندارد و به صورت واردشدن به کار میرود. همان enter در انگلیسی است. پس هم خدا و هم خرما را نخواهید. من نمیگم که گیر فارسی یا ترکی هست ولی حتی گیر کردن هم در ترکی معادل دارد ( خودش هم ساده است )
...
[مشاهده متن کامل]

گیر کردن به ترکی میشود: ایلیشماق

گیر، گره، گرفتن:
《واژگانی فارسی هستند. 》
1=گیر وگره و گرفتن از ریشه ی 《گور》به معنی "در هم تنیده" یا"گیر کرده"یا فرو رفته هست.
واژگانی مانند=
گِل: خاک به هم چسبیده
گَله: گروهی از چارپایان
...
[مشاهده متن کامل]

گلو: فرودگاه غذا
گره: در هم فرو رفتگی
گروه: به هم گره خوردن چند عضو
گرو: گرفته شده
گروگان: گرفته شده
گیره: ابزار نگه داشتن
گرفتن: نگه داشتن
گریه، غریو: گیر کردن سدا در گلو
گریو، گریبان، گردن: جای گیر کردن سر به تن
گور ( فرو رفتن در خاک )
کور ( فرو رفتن در تاریکی )
کور ( به معنی پسر، نسل فرود آمده )
غور ( ژرف اندیشیدن )
غار ( فرو رفتن در دل کوه )
خله ( چوبی که به تن چارپایان فرو می کنند )
خور/خلیج ( فرو رفتگی دریا در خشکی )
خورشید ( فرود آمدن نور )
خوردن ( فرو بردن پزا )
گود ( چاه )
گوراب ( جوراب )
گلیم ( فرش )
قالی ( نوعی فرش )
هم از این ریشه هستند.
واژه ی گیر درست به هم شکل وارد ترکی هم شده.
2=همچنین به نکته ی خوبی اشاره کردید:《گیرمک》در ترکی:
خود گیرمک هم از ( گیر ) در فارسی، و ( مک ) پسوند ترکی ، ساخته شده.
در گزاره دوم هم میتوان گفت؛همان واژه ی" گیر کرد" است، که به این شکل وارد ترکی شده.
وحالا برابر ترکی این واژگان را می گوییم:
گرفتن به ترکی=توتماخ
گره به ترکی=دووینَماخ
گیر به ترکی=ایلیشماخ
میگیریم به ترکی=آلیریخ
پس نتیجه می گیریم:
《گیرمک، در ترکی هم از واژه ی "گیر"در فارسی گرفته شده》چون ریشه ای در ترکی ندارد.
جناب ( ع ) هنگامی که این واژه در فارسی بود شما هنوز آغوز ( لهجه ی چینی ) بودید. همچنین واژه ی "گیلمک "در ترکی با اینکه جعلیست، ولی باز از این ریشه ( گور ) فارسی است.
🚫شما پانترکان در این مرداب هرچه دست و پا بزنید بیشتر فرو خواهید رفت 😉🚫

چین. شکن. عقده.
گره:گِرِند ( گویش کرمانی ) ، گِرِنج ( گویش یزدی ) .
ریشه ی واژه ی #گره #گیر_کردن #گرفتن ✅
گره از گیلمک یا کیلمک به معنی بافتن - در هم رفتن - گره خوردن است و واژه ی گیلگه لی باش از این فعل است.
به صورت گره وارد زبان فارسی شده است. ♦️
و احتمالا واژه ی گیر کردن و گرفتن هم از این بن است.
...
[مشاهده متن کامل]

در تفسیر های دوم گیر را از گیرمک به معنی وارد شدن یا داخل شدن دانسته اند از تفسیر به دام افتادن به جایی وارد شدن و گرفتار شدن است.

گِره در فیزیک :
تندی شناور ها در دریا بر حسب یکایی به نام گِره ( knot ) بیان می شود . هر گره دریایی برابر 0. 5144 متر بر ثانیه است .
گره : ( Knot ) [اصطلاح صنعت چوب]برش عرضی شاخه هایی که رو ی تنه درخت فرار دارند و طی زمان بر اثر رویش قطری درخت به تدریج در داخل آن مدفون شده اند. تعداد و اندازه آنها یکی از عوامل درجه بندی چوب است.
بست، بند، عقد، عقده، جعد، چین، شکن، شکنج، قید، لکنت، دشپیل، مفصل، قفل، پیوندگاه، اشکال، مشکل
گره جواهرات ( اصطلاح خیاطی ) : گره ساده ای که روی یک نخ بسته شده و سپس روی یک سنجاق یا سوزن به پایه نخ کشیده می شود.
گُره:
نام یکی از مناطق نفت خیز جنوب است، تحت مدیریت میدان گچساران. پیشتر نام آبادای بوده بین گچساران و بندر دیلم
در زبان لری بختیاری به معنی
شعله آتش
gorah
گره. ( "گ" با آوای زبر ) ، ( ا ) ، ( زبان مازنی ) ، گهواره.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس