گل خواندن

لغت نامه دهخدا

گل خواندن. [ گ ُ خوا / خا دَ ] ( مص مرکب ) به اصطلاح قماربازان ولایت همه نقد خود را در یک بار برداو نهادن چه وقتی که همه نقد خود را یک بار بر داومی نهند آن وقت لفظ گل به ضم کاف فارسی بر زبان میرانند، چنانچه قماربازان هند در چنین حالتی لفظ جهل به ضم جیم عربی مخلوطالتلفظ بها میگویند. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) در اصطلاح قمار بازان هم. نقد خود را یکباره برد او نهادن درین موقع کلم. گل را بر زبان رانند .

فرهنگ معین

( ~ . خا دَ ) (مص ل . ) در اصطلاح قماربازان همة نقد خود را یکباره بر داو نهادن ، در این موقع کلمة «گل » را بر زبان رانند.

پیشنهاد کاربران

بپرس