گلشن راز جدید

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] گلشن راز جدید سروده ی علامه اقبال لاهوری عالم مسلمان قرن سیزدهم و قرن چهاردهم هجری است .
این کتاب در قالب مثنوی است .
این کتاب در ده بخش موضوعی نگارش شده است :
سوال اول : درباره ی تفکر
سوال دوم : در باب علم و معرفت
سوال سوم : در مورد اتحاد انسان و خدا
سوال چهارم : در خصوص تمایز میان " ممکن " وَ " واجب الوجود "
سوال پنجم : در بیان مفهوم " من " و " در خود سفر کردن "

پیشنهاد کاربران

معانی دو نوع اند ؛ یکی حقیقی و منطبق بر واقعیت و دیگری اوهامی و بریده از واقعیت. معانی اوهامی گاهی اوقات می توانند در قالب الفاظ و عبارات و ابیات آنچنان زیبا و موزون بیان و یا نگاشته شوند که شنونده و خواننده از شنیدن و خواندن آنها طوری مدهوش و سر مست گردد که از فکر و خیال بسوی بی فکری و بی خیالی هدایت گردد. و معانی حقیقی طوری بیان و نگاشته شوند که باعث بیزاری فکر و خیال گردند، مانند تئوری های علمی و معادلات پیچیده ریاضی.
...
[مشاهده متن کامل]

طوریکه از محتوای این مثنوی بسیار زیبا و دل نشین بر می آید، خود شیخ به عنوان یکی از اربابان معانی نام این مثنوی را گلشن راز ننامیده بلکه نور حضرت حق در دل او تابیده و چنین نامی را در اندیشه وی القاء نموده است. معمولا خوانندگان این اثر پس از مدهوشی و سرمستی از نوشیدن مَی عرفانی آن مجال طرح این سوال را نمی یابند و یا دوست ندارند که چنین سوالی را در پیشگاه شیخ طرح نمایند : چگونه نور حضرت حق در دل وی تابید و نام گلشن راز را برآن اثر نهاد ؟
بهر حال به قول شیخ شبستر :
به نام آنکه جان را فکرت آموخت و به چراغ دل عارفان نور جان تابید.
از دیدگاه این حقیر کار و وظیفه اصلی جان نه فکرت و تخیل یعنی فکر و خیال کردن است و نه تاباندن نور در چراغ دل و روشن کردن آن بلکه بیدار نمودن حیات یا زندگی و نفس مجرد بهنگام بسته شدن نطفه در رحم مادر و مرطوب شدن بذر کاشته شده در زمین از طریق آبیاری طبیعی یا مصنوعی و پاشیدن گردهای مذکر و موئنث گل ها از طریق وزش باد و تماس پا و پر و بال حشرات بخصوص زنبور ها و خواباندن مجدد یا دوباره حیات و نفس مجرد بهنگام فرا رسیدن لحظه اجل مرگ تا بیداری مجدد آن دو در همین عالم شهودی که در یک مرتبه یا با یک درجه تکاملی برتر نسبت به حالت فعلی به نوبه خاص و ویژه خویش از نو آفریده خواهد شد. ماده و روح و روان هم هرسه مصالح یا خمیر مایه تثلیثی ساختاری کالبد یا تن و یا بدن می باشند. ماده بخش جرمی و سخت افزاری کالبد های نباتی و حیوانی و انسانی و روح و روان بخش های میدانی و نرم افزاری و برنامه ای آنها. مثل ساختار ژن ها و ارگان مغز که دو نوع می باشند ؛ یکی جرمی و سخت یعنی اجرام ذرات زیر اتمی و دیگری نرم و میدانی یعنی الکتریکی و مغناطیسی در اطراف آن اجرام . لذا بر خلاف باور هندوان باستان و بینش فلسفی افلاطون ، روان به هنگام بسته شدن نطفه در رحم مادر از بیرون نمی آید و به آن نمی پیوندد و بهنگام مرگ هم از تن جدا نمی شود در جهت حلول در کالبدی دیگر؛ معدنی و نباتی و حیوانی و انسانی. و بر خلاف باور ادیان ابراهیمی - توحیدی ، روح بهنگام خواب و مرگ از کالبد قبض و جدا نمیگردد و بر خلاف بینش حکمی ملاصدرا در قالب لطیف و ظریف مثالی هم در نمی آید و به عالم میانی تحت نام برزخ مهاجرت نمی کند و برخلاف کشف و شهودات شوقانی و ذوقانی شاعران و عارفان بزرگ فارسی زبان جان هم بهنگام فرا رسیدن لحظه اجل مرگ از قفسه به اصطلاح تنگ خاکی نمی پرد و از جهان فانی به جهان باقی نقل مکان یا منزل نمی نماید و نفس مجرد یا من یا خود افراد انسانی هم به هنمگام لحظه مرگ از کالبد یا تن و یا بدن به اصطلاح مادی رها نمیگردد و از چاه طبیعت بسوی ماوراء طبیعت به پرواز در نمی آید و زندگی هم بر باد نمی رود و نیست و نابود نمی شود بلکه نفس و حیات هردو در بستر امن و آرام و پیوسته و فراگیر جان به خواب ژرف و شیرین مرگ فرو می روند و بطور همزمان در عالم غیب و در بخش بیزمانی و بیمکانی واقعیت عینی یا عالم شهود از خواب مرگ بیدار می شوند و نفوس از حیات رویایی در سطح کمال ایده آل بهشتی برخوردار می گردند. لذا دو جهان معنوی و مادی زرتشت و دو علم ایده ها و محسوسات افلاطون و سه عالم دنیوی و برزخی و اُخروی دین اسلام و دو سرزمین و پیشگاه آسمانی و زمینی دین مسیحیت و دو جهان باقی و فانی شاعران و عارفان خودمان و دو عالم امر و خلق و دو عالم غیب و شهود و امکان و واجب همگی روی هم قرار دارند و در هم تنیده اند و لذا یکی بیش نیستند. یعنی خود خداوند متعال. اما عالم شهود یا عالم امکان فقط ظهور یکی از مراتب یا درجات تکاملی فراوان عالم غیب و واجب بین دو سر حد؛ یکی نهایت نقصان یا امکان اَخَس و دیگری نهایت کمال ایده آل یا امکان اشرف می باشد و بقیه مراتب و درجات عالم غیب در بطن خمیر مایه این عالم شهودی بصورت طرح و برنامه موجود اند و نه به شکل موجودات مجرد و مجزا و جدا از واقعیت و یا در ورای طبیعت به شکل ماوراء طبیعت. زیرا در اطراف این جهان ، جهان های موازی و مساوی و بی شماری وجود دارند که از لحاظ فرم یا شکل و محتوا مطلقا با این جهان یکی می باشند. همانطور که عدد یک واحد کلیه اعداد صحیح می باشد، هرکدام از جهان های بیشمار واحد آنها می باشد. مفاهیم دینی - فلسفی و عرفانی نزول و صعود به معنای پایین آمدن و بالا رفتن از نرده بان یا پله کان فیزیکی نمی باشند بلکه تحول کلی محتوای کیهان یا جهان از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر و این تحولات کلی و نوآوری های همه جانبه فقط از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان صورت می پذیرند و ساری و جاری اند و کلیه راه های پیشنهاد شده در طول تاریخ تاکنون، بدون استثناء گمراهه محسوب می شوند.

بپرس