گنا

لغت نامه دهخدا

گنا. [ گ ُ ] ( اِ ) مخفف گناه. ( مخفف آن است ).

فرهنگ فارسی

گناه

گویش مازنی

/gannaa/ مادربزرگ – جده & بزه گناه اشتباه

پیشنهاد کاربران

به گویش محلی مردم جنوب استان فارس، یعنی دیوانه.
گنا یعنی دیوانه
در بوشهر به معنی دیوانه است.
گناول یعنی دیوانه وار یعنی کسی که مثل دیوانه ها رفتار میکنه
یعنی دیوانه. مجنون
مثال: گناتم گنو: )
گِنا :
گِنا یعنی ناپاک و نابودکننده. مینو یعنی خوی.
گِنامینو : گِنامینوها فرزندان ابلیس هستند که در قلب انسان تخم گذاری می کنند، تخم های شان جوجه می شود، جوجه ها همان جا به بلوغ می رسند و کم کم به مغز انسان راه می یابند. سپس گنامینوی بالغ از طریق اشک یا بزاق، از بدن انسان خارج می شود و شروع می کند به زمزمه در گوش های او. این موجودات بدخوی نابودکننده با خون انسان رشد می کنند؛ به همین دلیل، انسان خیلی زود جذب آن ها می شود و به زمزمه های شان گوش می دهد. گنامینوها بعد از مدتی چشم ها و زبان انسان را برای خودشان برمی دارند و در قدرت او شریک می شوند تا جایی که تمام قدرت انسان به آن ها منتقل می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

این گِنامینوی دُروَند ( دروغگو، ناپاک، بدمذهب، ضد اَشو، دیو ) آنگاه که باید تباه شود ، ستمکارتر و بدفرمانروا تر باشد.
زند وَهومن یشن

در شهرستان فسا به معنی دیوانه هست

درشهرستان فیروزآباد فارس و بخشها و مناطق تابعه اصطلاح گنا به معنی دیوانه است
در فارس ودر عهد ماضی به دیوانه گنا میگفتند. در زمان حال نیز در شهر ها وروستاهای استان فارس بیشتر مردم در محاوره بجای�دیوانه از کلمه گنا استفاده میکنند
به جهرمی یعنی دیوانه، خل و چل
دیوانه. کند ذهن
دیوانه ( جنوب استان فارس )
دیوانه، خل و چل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس