گنبد ملغان

لغت نامه دهخدا

گنبد ملغان. [ ] ( اِخ ) شهری کوچک است و ناحیتی پول بولوست ( ؟ ) و هوایش گرم است و آب روان دارد. حاصلش غله و میوه و مشمومات بود و در آنجا قلعه ای حصین است. ( نزهةالقلوب چ لیدن ص 128 ). و قلعه گنبدملغان بحدود ارجان از محکمی به یک مرد نگاه توان داشت. هوایش معتدل است و آبش از مصانع و غله در آنجا چند سال از آفت ایمن است. ( ایضاً ص 134 ). شهرکی است کوچک ( از اعمال شاپورخوره در فارس ) و ناحیتی با آن میرود و هوای آن گرمسیر است و آب روان دارد و میوه ها باشد و مشمومها و قلعه ای چند از جمله قلاع قلعه ای حصین است معروف و هوای قلعه خنک است چنانکه غله نیک دارد و مصنعهای نیکو باشد از بهر آب و جامع و منبر باشد. ( فارسنامه ابن البلخی چ لسترنج و نیکلسون ص 143 ).

فرهنگ فارسی

شهری کوچک است و ناحیتی پول بولوست و هوایش گرم است و آب روان دارد حاصلش غله و میوه و مشمومات بود و در آنجا قلع. حصین است .

پیشنهاد کاربران

گنبد ملغان ترکیبی است از گنبد ( قلعه ) ملغان
گنبد یا قلعه که معنای شناخته شده ای دارد
اما ملغان تغییر یافته ی ملعونان است . در دوران اسلامی اطلاق می شده به کسانی که به اسلام رو نیاورده و به پاسداشت آتش مشغول بوده اند، آتشی که از منابع عظیم هیدرو کربوری که در آن جغرافیا به وفور موجود بود، نشئت می گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

ازین روی کسانی در پناه باید می بودند تا آتش را حفظ کرده، پس قلاعی ساخته شد تا حافظ جانشان گردد. نه شهری بود نه آبادی ای برای سکنی. لاجرم باید قلعه ای ساخته می شدتا به چند نفر بلکه یک نفر توان نگاه داشت. قلعه ها ساخته شدند.
در قرون میانی اسلامی ، از آنجا که این ناحیه بر راه بود، کاروانسراها بر آن بنا نهاده شد و قلاع مدتی به تسخیر اسماعیلیه در آمد.
در دوران مدرن با ایده ی توسعه شهری در این ناحیه ساخته شد، که امروزه به گچساران معروف است.

بپرس