گنج اگن

لغت نامه دهخدا

( گنج آگن ) گنج آگن. [ گ َ گ َ ] ( نف مرکب ) اندوزنده گنج. ( ناظم الاطباء ). آن که گنج را بیاگند و بیندوزد. گنج آگننده :
سپهدار و گنج آگن و غم گسل
کدیور به طبع و سپاهی به دل.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
ای بسا گنج آگنان کنج کاو
کآن خیال اندیش را شد ریش گاو.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 13 ).
و رجوع به گنج شود.

فرهنگ فارسی

( گنج آگن ) ( صفت ) ۱ - آنکه گنج بیاگندگنج اندوز : سپهدار و گنج آگن و غم گسل کدیور بطبع و سپاهی بدل . ای بسا گنج آگنان گنج کاو کان خیال اندیش را شد ریش گاو . ( مثنوی )
اندوزنده گنج . آنکه گنج را بیاگند و بیاندوزند .

فرهنگ عمید

( گنج آگن ) آن که گنج بر روی گنج گذارد.

پیشنهاد کاربران

بپرس