گندیدگی

/gandidegi/

مترادف گندیدگی: بدبویی، تعفن، عفن، عفونت، فساد

معنی انگلیسی:
fetidness, decay, decomposition, putrefaction, putrescence, rankness, rot, spoilage

لغت نامه دهخدا

گندیدگی. [ گ َ دی دَ / دِ ] ( حامص ) گندگی. ( آنندراج ). تعفن. عفونت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به گندگی و تعفن شود. || پوسیدگی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( گندید گندد خواهد گندید بگند گندنده گندیده ) ۱ - بوی بد یافتن متعفن شدن گنده شدن : ... هیکلی که صخر جنی از طلعت او برمیدی و عینالقطر از بغلش بگندیدی . ( گلستان ) ۲ - پوسیدن .

فرهنگ معین

(گَ دِ ) (حامص . ) تعفن ، عفونت .

فرهنگ عمید

گندیده بودن، تعفن.

فرهنگستان زبان و ادب

{putrefaction} [علوم و فنّاوری غذا] تجزیه یا فساد میکربی بی هوازی مواد، به ویژه فراورده های چربی مانند گوشت و ماهی، که با ایجاد ترکیبات بدبو همراه است

دانشنامه عمومی

گندیدگی ( انگلیسی: Putrefaction ) تجزیه یا فساد میکربی بی هوازی مواد، به ویژه فراورده های چربی مانند گوشت و ماهی، که با ایجاد ترکیبات بدبو همراه است. [ ۱]
عکس گندیدگی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

گندیدگی (putrefaction)
تجزیه مادۀ آلی، بر اثر عملکرد موجودات ذره بینی.

جدول کلمات

تعفن

مترادف ها

putrefaction (اسم)
فساد، پوسیدگی، عفونت، تعفن، گندیدگی

putrescence (اسم)
فساد، پوسیدگی، گندیدگی

putridity (اسم)
عفونت، تعفن، گندیدگی

sepsis (اسم)
گندیدگی

پیشنهاد کاربران

بپرس