یخ زدگی

/yaxzadegi/

مترادف یخ زدگی: انجماد، تجمد، یخ بندان

معنی انگلیسی:
congealment, freeze

لغت نامه دهخدا

یخ زدگی. [ ی َ زَدَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت یخ زده. انجماد. یخ زده شدن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به یخ زده و یخ زدن شود.

فرهنگ فارسی

حالت یخ زده انجماد

فرهنگستان زبان و ادب

{frost injury} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] آسیب ناشی از دمای زیر صفر درجه در دورۀ رشد رویشی یا قبل از بلوغ و شروع خواب زمستانه

دانشنامه عمومی

یَخ زدگی ( به انگلیسی: Frostbite ) در پزشکی به معنی آسیب موضعی بخشی از بدن در اثر سرمای شدید است.
در اثر یخ زدگی بلورهای یخ در بافت اعضاء بدن پدید می آید که باعث آسیب زدن به یاخته های این بافت ها می شود.
در دماهای زیر منفی ۱۵ درجه سانتیگراد، رگ ها در اندام ها و پوست بدن انسان آغاز به تنگ شدن می کنند. این سازوکاری است تا بدن گرمای کم تری از دست بدهد. سرماهای شدید و طولانی باعث می شود تا این تنگی رگ ها باعث رسیدن کم خون به آن اندام یا پوست بشود. همراهی سرمای زیاد و گردش خون پایین می تواند باعث نابودی بافت بشود.
احتمال آسیب در نقاطی که دورتر از قلب هستند یا سطح بیشتری در معرض سرما دارند بیشتر است. انگشت های پا و دست، گوش ها و بینی از این گونه اندام ها هستند.
یخ زدگی با سرمازدگی مربوط است ولی تفاوت دارد.
عکس یخ زدگیعکس یخ زدگیعکس یخ زدگی

یخ زدگی (فیلم ۲۰۰۶). «یخ زدگی» ( انگلیسی: Frostbite ( 2006 film ) ) فیلمی در ژانر کمدی ترسناک است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد.
عکس یخ زدگی (فیلم ۲۰۰۶)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

freeze (اسم)
افسردگی، یخ زدگی

rime (اسم)
نظم، شعر، یخ زدگی، سرما ریزه، شبنم یخ زده، قافیه، سجع، سخن قافیه دار، بساوند

فارسی به عربی

انجماد

پیشنهاد کاربران

بپرس