یزدانی

/yazdAni/

مترادف یزدانی: الهی، ایزدی، ربانی، صمدانی

متضاد یزدانی: شیطانی

معنی انگلیسی:
divine, godlike, holy

لغت نامه دهخدا

یزدانی. [ ی َ ] ( ص نسبی ) ربانی و الهی و خدایی. ( ناظم الاطباء ) :
آنچه یزدان ندهد بخت و فلک هم ندهد
کار آن مرتبه دارد که بود یزدانی.
انوری.
|| عباد و زهاد و تارک دنیا و مرتاضان یزدان پرست را گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || ( اِ ) فنی است از فنون کشتی گرفتن :
چه شود گر به مخالف رسی از یزدانی
پاش برداری و بر گرد سرت گردانی.
گل کشتی ( از فرهنگ فارسی معین ).

یزدانی. [ ی َ ] ( اِخ ) از قدمای شعرای زبان فارسی بوده و رادویانی در ترجمان البلاغه اشعار زیر را از او آورده است. ( یادداشت مؤلف ) :
از جود به سائل دهد اقلیم ز دشمن
همواره به نوک قلم اقلیم ستانی.
آن شاه با کفایت و آن میر بی کفو
ارزاق را از ایزد کافی کفش کفیل
شاهی که پیش سائل و زائر فرستد او
پرسش به شست منزل [ و ] مالش به شست میل.
ای آنکه ریاست را بنیادی و اصلی
چونانکه سیاست را کانی و مکانی.
شهی وقف کرده بر آمال مال
چن او نی به مردی کسی ز آل ِ زال.
دو چیز بود برزم تو ماتم و سور
هم ماتم دشمنان و هم سور نسور.
دو زلفگانش چلیپا شد و لبان عیسی
رخش زبور ملاحت شد و میان زنار.

یزدانی. [ ی َ ] ( اِخ ) میرزا عبدالوهاب کوچکترین فرزند وصال شیرازی از شعرا و فضلای قرن چهاردهم هَ.ق. بود و در معانی و بیان و بدیع و ریاضیات و موسیقی و اسطرلاب و هیأت قدیم و خط و ربط و نقاشی و کارهای دستی و نظم و نثر عربی استادی ماهر بود. قسمتی از کتیبه رواق مطهر حضرت امام رضا ( ع ) به خط و قلم اوست. و نیز به امر ناصرالدین شاه ، خسرو و شیرین نظامی را با نقش و نگار شگفت انگیزی نوشت. بیش از هزار و پانصد بیت از اشعارش بجا نمانده است از آن جمله است :
ترک چشم تو به کین با دل هر مسکین است
یا همین با دل مسکین من اندر کین است
روزگار من و زلف و خط و خال تو سیاه
این سیاهی همه از بخت من مسکین است
من ز دشنام تو حاشا که برنجم لیکن
سخن تلخ دریغ از دهن شیرین است
گر دو صد بار زنی تیغ جفا بر سر من
همچنان در دل من مهر تو صد چندین است
نقش زلف تو مگر خامه یزدانی بست
کز سر کلک همه خامه او مشکین است.
مصراع زیر ماده تاریخ وفات یزدانی است : خواست یزدانی وصال حی وهاب ودود = 1328 هَ. ق. ( از ریحانة الادب ج 4 ص 332 ). آنچه از اشعار او در دست است 7 قصیده و 14 غزل می باشد و ضمناً کتیبه های دوحرم شاه چراغ و سیدمحمد در شیراز به خط اوست و چند نسخه از کلیات سعدی و دیوان حافظ نوشته و از موسیقی نیز بهره کافی داشته و رباب خوب می نواخته است.

فرهنگ فارسی

میرزا عبدالوهاب متخلص به یزدانی ششمین پسر وصال شیرازی ( و. ۱۲۵۲ه.ق - ف. ۱۳۲۸ ه.ق ) وی یکی از خوش نویسان و نقاشان وادبای عصر خود بشمار می آمد و آنچه از اشعار او در دست است ۷ قصیده و ۱۴ غزل میباشد و ضمنا کتیبه های دور حرم شاه چراغ و سید محمد بخط اوست و چند نسخه از کلیات سعدی و دیوان حافظ نوشته و از موسیقی نیز بهر. کافی داشته و رباب خوب مینواخته است .
(صفت ) ۱- منسوب به یزدان . ۲- (اسم ) فنی است ازفنون کشتی : چه شود گردبمخالف رسی ازیزدان پاش بر داری وبرگردسرت گردانی . ( گل کشتی )

مترادف ها

divine (صفت)
الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی

فارسی به عربی

رجل الدین

پیشنهاد کاربران

بپرس