یهویاقم

لغت نامه دهخدا

یهویاقم. [ ] ( اِخ ) رئیس قوم یهود که بختنصر با قومش وی را اسیر کرد و به بابل آورد و بعد به وسیله آمل مردوک پادشاه بابل ( 560-552 ق.م. ) آزاد شد. ( از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 83 ). و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 192 شود.

پیشنهاد کاربران

یهوه = یه = به عبرانی میشه آینده و هوه = حال و هدف خالق از این نام که او آینده و حال را در لحظه است و به زبانی دیگر او هرآن در هرموردی که اراده کند درحال شدن و انجام دادن است آینده و حال در او یکی ست برای
...
[مشاهده متن کامل]
انجام اراده اش و یهویاکیم یا یهو یاقیم یعنی یهوه همیشه قائم و برهمه خلقت خود حضور دارد حال اکر سوالات دیگری برایتان بوجود می آید مثلا در مورد عدالت و محبت و قدرت و حکمت که شخصیت اصلس یهوه رو تشکیل میده پیدا کردن من سخت نیست یک آدرس هم برایتان میگذارم gw. org/fa

بپرس