یول

لغت نامه دهخدا

یول. ( اِ ) ماه قیصری ، اول آن مطابق است با اول تموز ماه رومی و بیست وپنجم تیرماه جلالی و سیزدهم ژوئیه فرانسوی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

ماه قیصری اول آن مطابق است با اول تموز ماه رومی و بیست و پنجم تیرماه جلالی و سیزدم ژوثیه فرانسوی .

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> یول
شخصی که چیزی نمی فهمد. گیج. مترادف تندتری برای اسکل و شاسکول است.

پیشنهاد کاربران

یول در ترکی یعنی راه ، طریقت ، شیوه
یول در ترکی یعنی مو کشیدن
یول در زبان لکی یعنی ولگرد و بیخود معنی می دهد
دیوانه
یعنی شخصی کی هیچ چیزی را نمی فهمد
کنایه از:
آدم گیج و سر به هوا
یول در زبان کوردی به آدمِ خنگ و بی دست و پا گفته میشه
گویش مازندرانی؛ یول یعنی خنگ
یول در زبان آذری به راه گفته می شود . یولاجاق پله هایی که به پشت بام منتهی می شود . یول آغاج ، راه چوبی که در فارسی نردبان گفته می شود . یولداش هم به همسفر و دوست و همراه گفته می شود.
در زبانهای ترکی و آذری به معنای راه و مذهب است.

بپرس