یوم

/yowm/

برابر پارسی: روز

معنی انگلیسی:
day

لغت نامه دهخدا

یوم. [ ی َ ] ( ع مص ) روز گردیدن. ( منتهی الارب ). || بدبخت روز گردیدن. ( ناظم الاطباء ).

یوم. [ ی َ ] ( ع اِ ) روز. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 108 ) ( دهار ). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب. ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده. جج ، ایاویم. ( ناظم الاطباء ). روز. ج ، ایام. ( مهذب الاسماء ). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایوام و یوم ایوم تأکید است یعنی روز سخت. ( آنندراج ). روز. نهار. ضد لیلة. مقابل لیل. در عرف عبارت است از طلوع جرم آفتاب ولو تمامی جرم هم نباشد تا غروب جرم آفتاب. ( یادداشت مؤلف ). روز، و قوله تعالی : لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم ( قرآن 108/9 )؛ أی من اول ایام. ( ناظم الاطباء ). یوم جرید؛ روزی تمام. ( مهذب الاسماء ). یوم مصحح ؛ یوم مصرح. روزی که از باد و ابر خالص باشد. ( فقه اللغة ص 30 ). یوم معانی ؛ روزی سخت گرم. ( فقه اللغة ص 25 ) :
گر سِرّ یوم یحمی بر عقل خوانده ای
پس پایمال مال مباش از سرهوا.
خاقانی.
بعد چند یوم خود هم در کمال استعداد از تبریز حرکت وبه دارالمؤمنین قم وارد شد. ( مجمل التواریخ گلستانه ص 31 ).
- الی یومنا هذا ؛ تا امروز. ( یادداشت مؤلف ).
- اول یوم ؛ نخستین روز. ( ناظم الاطباء ).
- حُمّای یوم ؛ تبی است که تنها یک روز آید و سپس ببرد و بازنگردد. ( یادداشت مؤلف ).
- کل یوم ؛ هر روز. ( ناظم الاطباء ).
- یوم آخر ؛ روز بازپسین. ( یادداشت مؤلف ).
- یوماً فیوماً ؛ روزبه روز و هر روز بدون مهلت و بدون ترک. ( ناظم الاطباء ) : رکن الدین صاین چون... خود را در سلک ملازمان امیر چوپان منتظم گردانید یوماً فیوماً در تربیتش می افزود. ( حبیب السیر ج 3 ص 71 ).
- یوماً من الایام ؛ روزی از روزها و یک روزی. ( ناظم الاطباء ).
- یوماً واحداً ؛ یک روز. ( ناظم الاطباء ).
- یوم اجرد ؛ روز تمام. ( مهذب الاسماء ).
- یوم ازهر ؛ روز آدینه. ( مهذب الاسماء ).
- یوم الاثنین ؛ روز دوشنبه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ).
- یوم الاحد ؛ روز یکشنبه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( دهار ).
- یوم الاربعاء ؛ روز چهارشنبه. ( ناظم الاطباء ) ( دهار ). چهارشنبه. ( آنندراج ).
- یوم الاضحی ؛ یوم النحر. روز دهم ماه ذیحجه. ( ناظم الاطباء ).
- یوم الاُواق ؛ یوم یؤیؤ است. ( منتهی الارب ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

روز، ایام جمع
(اسم ) روز
روز گردیدن

فرهنگ معین

(یَ یا یُ ) [ ع . ] (اِ. ) روز. ج . ایام .

فرهنگ عمید

روز.
* یوم دین: [قدیمی] روز رستاخیز.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَوْمِ: روز - مقداری از زمان که حادثه ی قابل ملاحظه ای در آن رخ داده است - دوران (یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای از حوادث را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمال...
معنی سَیُطَوَّقُونَ: به زودی طوق زده می شوند (در عبارت "سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ یَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ "یعنی مالی که انفاق نکرده اند روز قیامت مانند زنجیر بر گردنشان می شود و آنان را اسیر خود می کند)
معنی مَّشْهُودٌ: مشاهده شده - مورد مشاهده (عبارت "ذَ ٰلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ " یعنی :آن روزی است که [همه صحنه های آن] مورد مشاهده است)
معنی لَا تَأْتِیهِمْ: نزد آنان نمی آمدند (چون در عبارت "إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ " بعد از" إذ "آمده ماضی ،معنی شده است)
معنی یَأْتِ: که بیاید (عبارت "یَوْمَ یَأْتِ لَا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ " یعنی : روزی که چون فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمیگوید)
معنی یَفْتَدُواْ: تا فدیه وعوض بدهند (عبارت " لِیَفْتَدُواْ بِهِ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ ﭐلْقِیَامَةِ " یعنی : تا آن را برای نجاتشان از عذاب روز قیامت عوض دهند)
معنی لَا نُقِیمُ: برپا نمی کنیم (عبارت "فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ وَزْناً " یعنی : پس اعمالشان تباه و بی اثر شد لذا میزانی برای سنجش اعمالشان در روز قیامت به پا نمی کنیم)
معنی یَلْقَوْنَهُ: او را دیدار می کنند - به لقاء او میرسند - او را ملاقات می کنند(عبارت " تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ " یعنی : درود و تحیّت [خدا] بر آنان، روزی که به لقاء او میرسند سلام است)
معنی ﭐفْتَدَوْاْ: فدیه وعوض پرداخت کردند (عبارت "لَـﭑفْتَدَوْاْ بِهِ مِن سُوءِ ﭐلْعَذَابِ یَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ " یعنی : بیتردید حاضرند آن را برای رهایی خود از عذاب سخت روز قیامت عوض دهند. واقعیت حتمی و همیشگی را با زمان ماضی آورده است)
معنی عَقِیمٌ: نازا (در عبارت "یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ " معنای عقیم بودن روز این است که طوری باشد که دیگر فردایی از آن متولد نشود ، و آن ، روز هلاکت و یا روز قیامت است ، و مراد در آیه به طوری که سیاق آیه سوم میرساند روز قیامت میباشد . )
معنی قَبْضَتُهُ: در دست او - در احاطه ی قدرت اوست (عبارت "وَﭐلْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ "این معنا را خاطر نشان میکند که در روز قیامت تمامی اسباب از سببیت میافتند و دست خلق از همه آنها بریده میشود ، تنها یک سبب میماند و آن هم خدای مسبب الاسباب اس...
معنی مُّسْتَمِرٍّ: مستمر - بی وقفه -پی در پی (معنای فرستادن باد در روزی نحس مستمر" إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ " این است که خدای تعالی آن باد را در روزی فرستاد که نسبت به ایشان نحس و شوم بود ، و نحوستش مستمر بود ، چون د...
معنی نَّهَارَ: روز(کلمه نهار علاوه بر معنای روز دلالت بر گسترش نور نیز دارد ، و شاید به همین جهت بوده که تنها این کلمه در مقابل کلمه لیل استعمال میشود ولی کلمه یوم را در جائی استعمال میکنند که قصد اشاره به گسترش نور نداشته باشند ، مثل مواردی که سخن از شمردن ایام با...
معنی تَنَادِ: ندا دادن (یوم التناد : قیامت ،تسمیه قیامت به این اسم به این دلیل است که قیامت ،روزی است که اهل دوزخ و اهل بهشت یکدیگر را ندا دهند یا به خاطر این است که در آن روز ستمگران یکدیگر را با صدای بلند صدا میزنند ، و داد و فریادشان به واویلا بلند میشود ، همان...
ریشه کلمه:
یوم (۴۷۵ بار)

با توجّه به مفهوم وسیع کلمه «یوم» (روز) و معادل آن در زبان های دیگر: «یوم» به معنای «یک دوران» نیز به کار می رود، خواه این دوران یک سال باشد، یا صد سال، یا یک میلیون سال، و یا میلیاردها سال، شواهدی که این حقیقت را ثابت می کند و نشان می دهد یکی از معانی «یوم» همان «دوران» است فراوان می باشد از جمله:
الف ـ در قرآن صدها بار کلمه «یوم» و «ایّام» به کار رفته است، و در بسیاری از موارد به معنای شبانه روز معمول نیست، مثلاً تعبیر از عالم رستاخیز، به «یوم القیامة» نشان می دهد که مجموعه رستاخیز که دورانی است بسیار طولانی به عنوان «روز قیامت» شمرده شده است.
از پاره ای از آیات قرآن استفاده می شود که روز رستاخیز و محاسبه اعمال مردم، پنجاه هزار سال طول می کشد. ب ـ در متن کتب لغت نیز می خوانیم که «یوم» گاهی به مقدار زمان میان طلوع و غروب آفتاب گفته می شود و گاهی به مدتی از زمان، هر مقدار بوده باشد.
ج ـ در روایات و سخنان پیشوایان دینی نیز کلمه «یوم» به معنای دوران بسیار آمده است، امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در «نهج البلاغه» می فرماید: الدَّهْرُ یَوْمَانِ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ «دنیا برای تو دو روز است، روزی به سود تو است و روزی به زیان تو».
در تفسیر «برهان» ذیل همین آیه از تفسیر «علی بن ابراهیم» نیز می خوانیم که امام فرمود: فِی سِتَّةِ أَیّام یَعْنِی فِی سِتَّةِ أَوْقات «شش روز، یعنی شش وقت و دوران».

دانشنامه عمومی

یوم ( به آلمانی: Samtgemeinde Jümme ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در لر واقع شده است. [ ۱]
عکس یومعکس یومعکس یوم
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

day (اسم)
روز، روز روشن، یوم، روشنی روز، خادم روم

فارسی به عربی

یوم

پیشنهاد کاربران

یوم ( Yum ) :فعل امر به معنی ببند، چشمتو ببند از فعل یومماق ( Yummaq ) به معنی بستن، بستن چشم
یوم در لغت عرب و روز در فارسی و معادل آن در سایر لغات در بسیارى مواقع به معنی دوران استعمال می شود. ( تفسیر نمونه )
کلمه ( یوم ) به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثه ای از حوادث را در بر گرفته باشد، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف می شود، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده است ولی چه بسا که در ملک و سلطنت و قهر و غلبه و امثال آن نیز استعمال بشود، و این استعمالی است مجازی ، به علاقه ظرف و مظروف ، ( ظرف را که همان کلمه ( یوم ) باشد در مظروفش یعنی ( قهر و غلبه ) ای که در ظرف واقع شده استعمال می کنند ) ، و در نتیجه به جای اینکه بگویند: ( روزی که فلان جماعت در آن اجتماع کردند ) ، می گویند: ( روز فلان جماعت ) و به جای اینکه بگویند: ( روزگاری که آل بویه زمام را به دست داشتند ) یا ( آل فرعون قدرت را به دست گرفته بودند ) ، می گویند: ( روز آل بویه ) و یا ( روز آل فرعون ) گاهی هم در خود آن زمانی که این زمامداری و قدرت در آن وقت واقع شده استعمال می شود. ( تفسیر المیزان )
...
[مشاهده متن کامل]

دو کلمه ( نهار ) و ( یوم ) مترادف اند، اما - بطوری که گفته شده - بین آن دو فرقی هست و آن این است که کلمه ( نهار ) علاوه بر معنای روز دلالت بر گسترش نور نیز دارد، و شاید به همین جهت بوده که تنها این کلمه در مقابل کلمه ( لیل ) استعمال می شود بلکه کلمه یوم را در جائی استعمال می کنند که عنایتی به افاده گسترش نور نداشته باشند، مثل مواردی که سخن از شمردن ایام باشد، که در چنین مقامی می گویند: ( عشرة ایام - ده روز ) و ( عشرین یوما - بیست روز ) و. . . ، ولی گفته نمی شود ( عشرة نهارات ) و عشرین نهارا ) و. . . ( ترجمه تفسیر المیزان )

در نوشتار های پهلوی بسیار دیده ام که هزاورش روز در پهلوی "یوم" است. بسیار شگف انگیز است که هزاورش واژگان پهلوی با عربی یکسان است

فقط برای خنده •‿•
خنده زبون مشترک مردم دنیاست ⁦◉‿◉⁩
خنده آوردن به لب هر انسان وظیفه هر انسان است ⁦ ◜‿◝
تنها حمایت از ما رضایت شماست اگر دوست داشتید مارو به دوستانتان معرفی کنید⁦⊂ ( ◉‿◉ ) つ⁩👇🏿
https://t. me/khande_tanze
منابع• https://t.me/khande_tanze

بپرس