یکان

/yekAn/

معنی انگلیسی:
unity, module, single, unit, whole, momentarily, split second

لغت نامه دهخدا

یکان. [ ی َ / ی ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) واحد. تنها. تا. یکتا. یگان :
ز هر سو گوان سر برافراختند
یکان و دوگانه همی تاختند.
فردوسی.
اینجا همی یکان و دوگان قرمطی کشد
زینان به ری هزار بیابد به یک زمان.
فرخی.
کوه کوبان را یکان اندرکشیده زیر داغ
بادپایان را دوگان اندر کمند افکنده خوار.
فرخی.
من از تو همی مال توزیع خواهم
بدین خاصگانت یکان و دوگانی.
منوچهری.
|| ( اِ ) آحاد. ( التفهیم ) ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

یکه، یگانه، بی همتا
۱- یک یک : تاچون ازصید چیزی نماند مگر یکان و دوگان مجروح ومهزول ... . یا یکان یکان . یک یک یکایک . ۲- ( صفت ) یگانه تک منفرد : ورا نگویم از ارکان دولست یکی که اوبجاه زارکان دولست یکان . (صحاح الفرس )

فرهنگ معین

( ~. ) ۱ - (ق . ) یک یک . ۲ - (ص . ) یگانه ، تک ، منفرد.

فرهنگ عمید

۱. (ریاضی ) آخرین رقم سمت راست هر عدد طبیعی.
۲. (صفت ) [قدیمی] یگانه، بی همتا: ورا نگویم از ارباب دولت است یکی / که او به جاه ز ارکان دولت است یکان (سوزنی: صحاح الفرس: یکان ).

مترادف ها

flash (اسم)
خود ستایی، جلوه، برق، فلاش، تلالو، لحظه، فلاش عکاسی، تشعشع، روشنایی مختصر، یک ان، بروز ناگهانی

فارسی به عربی

لحظة

پیشنهاد کاربران

🧮 کلمات مربوط به اعداد اعشاری در انگلیسی:
✅️ thousands = هزارگان
✅️ hundreds = صدگان
✅️ tens = دهگان
✅️ ones = یکان
✅️ tenths = دهم
✅️ hundredths = صدم
✅️ thousandths = هزارم
✅️ decimal point = ممیز، نقطه اعشار
یکان
تنها - بی همتا - جدا
با من محبت تو چو جان از عدم رسید
نتوان ز دست دامن او را یکان گذاشت
ورا نگویم از ارکان دولتست یکی
که اوبجاه ز ارکان دولتست یکان
با سرعت، با شتاب
آحاد
بی همتا
یکه

بپرس