یک رو

/yakru/

معنی انگلیسی:
sincere, frank, guileless

لغت نامه دهخدا

یک رو. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) یک روی. مخلص صادق و بی نفاق که در حضور و غیبت نیک گوید. ( آنندراج ) ( غیاث ). که نفاق نورزد. که منافق نیست. صدیق. مقابل دورو. ( یادداشت مؤلف ). متفق. صادق. بی نفاق. بی ریا و درست. ( ناظم الاطباء ). || یک نواخت. یک دست. از یک قسم. که همه از یک نوع باشد. ( یادداشت مؤلف ). || صاف. ( ناظم الاطباء ). رجوع به یک روی شود.
- یک رو کردن ؛ کنایه از ترک آشنایی و دوستی کردن باشد. ( برهان ).
- || بی خلاف و بی نفاق بودن. ( آنندراج ). اعاده صلح و آسایش نمودن و اتفاق آوردن. ( ناظم الاطباء ) :
باز می ریزد می خون گرم رنگ آشنای
با حریفان می کنم هرچند یک رو در خمار.
صائب ( از آنندراج ).
آسیای هرکه از بی آبرویی دایر است
می تواند چون فلک با عالمی یک رو کند.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
اهل نفاق بودن بدتر ز کینه جویی است
یک رو کنم به هرکس با من کند دورویی.
میرزا اسماعیل ایما ( از آنندراج ).
- || تمام کردن کاری و سرانجام دادن آن را و قطع کردن بالکلیه. ( آنندراج ).
- یک رونشین ؛ که روی به یک سوی نشیند.
- || کنایه از کسی که از راه و رای و نظر خود روی نگرداند :
بت یک رونشینی باز امشب
در آزارم به یک پهلو فتاده.
سید اشرف ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

یکروی: کنایه ا ش ص بی ریاومخلص، ضددورو، کسی که ظاهروباطنش یکی باشد، یکرویه نیزگویند
یکروی یک نواخت

فرهنگ معین

(ی ) ( ~. ) (ص مر. ) ۱ - صمیمی ، خالص . ۲ - یک دست ، یک نواخت . ۳ - آن که پشت و روی وی یکی باشد.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی منسوجاتی که فقط دارای یک سطح منقش، طرح دار، رنگی، و قابل استفاده باشند: پارچهٴ یکرو.
۲. [مجاز] کسی که ظاهر و باطنش یکی باشد، بی ریا و مخلص: آدم یکرو.
* یکرو شدن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز] بی ریا و مخلص شدن.
* یکرو کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز]
۱. بی ریا و با خلوص نیت رفتار کردن.
۲. (مصدر متعدی ) کاری را سرانجام دادن و به آخر رسانیدن، یکسره کردن کاری.

پیشنهاد کاربران

بپرس