برادر را جای برادر نمی گیرندبرادریمان به جا بزغاله یکی هفت صناربرای خالی نماندن عریضهبرای لای جرز خوب بودن یا به درد لای جرز خوردنبرای لای جرز خوبهبرای نهادن چه سنگ و چه زربرای هفت پشتم بسهبرای همه مادره برای من زن بابابرای کسی بمیر که برات تب کنهبرای کسی پستان به تنور چسباندنبرای یک بی نماز در مسجد را نمی بندندبرای یک دستمال قیصریه را به اتش کشیدنبرخوردنبرزخ شدنبرق از چشم کسی پریدنبرق از سر پریدنبرگ سبزی است تحفه درویشبرنامه ی ایندهبره کلاه بیاره سر را با کلاه می اوردبرهنه و خوشحالبرو بچبرو بکسبرو جلو بوق بزنبرو غازت را بچرانبرو کشکت را بساببریدنبز اخفشبز خربزن بر طبل بی عاری که ان هم عالمی داردبزنم به تختهبزک نمیر بهار می یاد کمبزه خیار می یادبسا کسان که به روز تو ارزومندندبسیار سفر باید تا پخته شود خامیبشقلبعد از سیری لقمه پنج سیریبعد از نود و بوقیبعد از یک عمر گدایی شب جمعه یادش رفتهبفهمی نفهمیبگذار خودم را جا کنم ان وقت ببین چه ها کنمبگذار در کوزه ابش را بخوربگومگو یا بگونگو کردنبگیر ببند بده دست پهلوونبل گرفتنبلا نسبتبلندگو قورت دادنبند دل پاره شدنبند را اب دادنبندتنبانی یا بندتنبونیبندری می زنهبه ابدیت پیوستن