دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٢,٨٨٤
رتبه در دیکشنری
١,١٦٤
لایک
٢٩١
دیسلایک
١٣
جدیدترین پیشنهادها
٤ سال پیش
٦
butter : کره، روغن butter up : گول زدن، سر کسی را شیره مالیدن
٤ سال پیش
٣٣
صندلی جلوی ماشین
٤ سال پیش
٢٤
سیر بودن
٤ سال پیش
٨
نوش جان ( از زبان فرانسه وارد انگلیسی شده است )
٤ سال پیش
٣٦
چیزی نمونده که. . . نزدیکه که. . . برای مثال: I'm about to finish چیزی نمونده که تموم کنم.
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.