حمد بهشتیان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حمد بهشتیان (قرآن). اولین سخن بهشتیان بعد از ورود به بهشت حمد و ستایش خداوند متعال است.
تدبّر در موارد استعمال واژه حمد نشان می دهد که: حمد بمعنای ستودن، ستایش، ثنا گوئی، مدح، و تعریف کردن است. راغب در مفردات گوید: حمد خدا بمعنی ثنا گوئی اوست در مقابل فضیلت. حمد از مدح اخصّ و از شکر اعمّ است، زیرا مدح در مقابل اختیاری و غیر اختیاری میشود مثلا شخص را در مقابل طول قامت و زیبائی اندام که غیر اختیاری است و همچنین در مقابل بذل مال و سخاوت و علم مدح می کنند ولی حمدفقط در مقابل اختیاری است. و شکر تنها در مقابل نعمت و بذل بکار میرود پس هر شکر حمد است ولی هر حمد شکر نیست و هر حمد مدح است ولی هر مدح حمد نیست. کلمه حمد بطوری که گفته اند به معنای ثنا و ستایش در برابر عمل جمیلی است که ثنا شونده باختیار خود انجام داده، بخلاف کلمه (مدح) که هم این ثنا را شامل می شود، و هم ثنای بر عمل غیر اختیاری را، مثلا گفته می شود (من فلانی را در برابر کرامتی که دارد حمد و مدح کردم) ولی در مورد تلألؤ یک مروارید، و یا بوی خوش یک گل نمی گوئیم آن را حمد کردم بلکه تنها می توانیم بگوئیم (آن را مدح کردم). مخلوق خدا به هر وضعی که او را بستاید، به همان مقدار به او و صفاتش احاطه یافته است و او را محدود به حدود آن صفات دانسته، و به آن تقدیر اندازه گیری کرده، و حال آنکه خدای تعالی محدود بهیچ حدی نیست، نه خودش، و نه صفات، و اسمائش، و نه جمال و کمال افعالش، پس اگر بخواهیم او را ستایش صحیح و بی اشکال کرده باشیم، باید قبلا او را منزه از تحدید و تقدیر خود کنیم، و اعلام بداریم که پروردگارا! تو منزه از آنی که به تحدید و تقدیر فهم ما محدود شوی.
کلام بهشتیان و ستایش الهی
• «ونزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الانهـر وقالوا الحمد لله الذی هدینا لهـذا...:و آنچه در دلها از کینه و حسد دارند، برمی کنیم (تا در صفا و صمیمیت با هم زندگی کنند)؛ و از زیر (قصرها و درختان) آنها، نهرها جریان دارد؛ می گویند: «ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد؛ ...» این آیه در حقیقترضایت و خشنودی کامل و همه جانبه اهل بهشت را منعکس می کند که آنها می گویند:" حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که ما را به این همه نعمت رهنمون شد و اگر او ما را راهنمایی نمی کرد، هرگز، هدایت نمی یافتیم این توفیق او بود که دست ما را گرفت و از گذرگاههای زندگی عبور داد و به سر منزل سعادت رسانید. اینکه نسبت حمد را به آنان داده دلالت دارد بر اینکه آنان را خالص برای خود کرده، یعنی کارشان را به جایی رسانیده که هیچ اعتقاد باطل و همچنین هیچ عمل زشت و باطلی ندارند. • «ان الذین ءامنوا وعملوا الصـلحـت... فی جنت النعیم:(ولی) کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت می کند؛ از زیر (قصرهای) آنها در باغهای بهشت، نهرها جاری است » « وءاخر دعویهم ان الحمد لله رب العــلمین:گفتار (و دعای) آنها در بهشت این است که: «خداوندا، منزهی تو!» و تحیت آنها در آنجا: سلام؛ و آخرین سخنشان این است که: «حمد، مخصوص پروردگار عالمیان است!»» «آخر دعویـهم ان الحمد لله رب العـلمین» به این معنا نیست که کلام خود را با حمد به پایان می رسانند، بلکه به این معناست که هر بخش از کلام آنها توام با حمد است. در این جا است که خدای تعالی شرابی طهور به آنان می چشاند و با آن، سریره و باطنشان را از هر شرک آشکار و پنهانی پاک می کند، و در نور علم و یقین غرقشان می سازد، و از اقیانوس دلشان چشمه های حکمت بر زبانهایشان جاری می کند، در نتیجه نخست خدای تعالی را تسبیح و تنزیه نموده، سپس به رفقایشان که همان انبیاء و صدیقین و شهداء و صالحین اند سلام می کنند، آن گاه خدا را با رساترین وجه و به بهترین بیان حمد و تسبیح و ثنا می گویند.این آن مطالبی است که دو آیه شریفه مورد بحث قابل انطباق بر آنها هست- و خدا داناتر است . • «جنت عدن یدخلونها...:(پاداش آنان) باغهای جاویدان بهشت است که در آن وارد می شوند در حالی که با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته اند، و لباسشان در آنجا حریر است » «وقالوا الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن...:آنها می گویند: «حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت؛ پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است!» بعضی از مفسرین گفته اند: مراد از" حزن"- که خدا را، به خاطر اینکه ایشان را با بردن در بهشت از آن" حزن" نجات داده، حمد گفته اند- آن شدائد و مصائب و اندوهی است که اهل بهشت در دنیا داشتند.بعضی دیگر گفته اند:" مراد از آن اندوهی است که بعد از رحلت از دنیا و قبل از دخول به بهشت به ایشان احاطه می کند، اندوهی که منشاش ترس از گناهان است". بنا بر این، می توان گفت آیه شریفه حکایت کلام دسته اول از آن سه طایفه است، یعنی ظالم به نفس و یا کلام آن دسته و دسته دوم، یعنی مقتصدین است، و اما طایفه سوم که سابق به خیراتند گناهی در صحیفه اعمال ندارند، تا از عذاب آن بترسند. و این وجه دوم با آخر گفتار آنان که گفتند:" إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ"مناسب تر است. • «وسیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا...:و کسانی که تقوای الهی پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده می شوند؛ هنگامی که به آن می رسند درهای بهشت گشوده می شود و نگهبانان به آنان می گویند: «سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید!»» « وقالوا الحمد لله الذی صدقنا وعده...:آنها می گویند: «حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که به وعده خویش درباره ما وفا کرد و زمین (بهشت) را میراث ما قرار داد که هر جا را بخواهیم منزلگاه خود قرار دهیم؛ چه نیکوست پاداش عمل کنندگان!»»
ستایش بهشتیان و وصول به بهشت
• «ونزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الانهـر وقالوا الحمد لله الذی هدینا لهـذا...:و آنچه در دلها از کینه و حسد دارند، برمی کنیم (تا در صفا و صمیمیت با هم زندگی کنند)؛ و از زیر (قصرها و درختان) آنها، نهرها جریان دارد؛ می گویند: «ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما (به اینها) راه نمی یافتیم! ...» • «وقالوا الحمد لله...:آنها می گویند: «حمد (و ستایش) برای خداوندی است که ... » « الذی احلنا دار المقامة من فضله...:همان کسی که با فضل خود ما را در این سرای اقامت (جاویدان) جای داد که نه در آن رنجی به ما می رسد و نه سستی و واماندگی!» کلمه" مقامة" به معنای اقامه است، و" دار المقامه" آن منزلی است که کسی از آن بیرون نمی رود و از آنجا به جای دیگر کوچ نمی کند. و کلمه" نصب" به فتحه نون و صاد- به معنای تعب و مشقت است. و کلمه" لغوب"- به ضمه لام- به معنای خستگی و تعب در طلب معاش و غیر آن است. و معنایش این است که:" آن خدایی که ما را به فضل خودش و بدون اینکه استحقاقی داشته باشیم در خانه جاودانه داخل کرد، بهشتی که نه در آن مشقتی هست و نه تعبی، و نه ما در آنجا در طلب آنچه می خواهیم دچار خستگی و کندی می شویم، چون هر چه بخواهیم در آن هست.
سپاس بهشتیان و استفاده از نعمات
...

پیشنهاد کاربران

بپرس