دینامیک

/dinmik/

برابر پارسی: پویاییشناسی، پویا

لغت نامه دهخدا

دینامیک. ( فرانسوی ، اِ ) قسمتی از علم مکانیک که در آن از حرکت دستگاههای ذرات و اجسام تحت تأثیر نیروها بحث میشود. دینامیک با علل حرکت سر و کار دارد و حال آنکه سینماتیک در واقع بحث هندسی در حرکات است و ستاتیک یا تعادل شناسی علم تعادل نیروهاست. ( ازدائرة المعارف فارسی ). || در تداول ، پر از نیرو. مملو از نیروی حیاتی. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

مربوطبه قوه، نیرویی، مبحث حرکت اجسام
۱ - ( صفت ) مربوط به قوه : واحد دینامیک . ۲ - پر از نیرو مملو از نیروی حیاتی . ۳ - ( اسم ) بخشی از مکانیک که روابط بین قوی و حرکات را مورد مطالعه قرار میدهد مبحث حرکت اجسام علم الحرکات .

فرهنگ معین

[ فر . ] (اِ. ) ۱ - پر از نیرو، متحرک ، پویا. ۲ - بخشی از علم مکانیک که حرکات را مورد مطالعه قرار می دهد، مبحث حرکت اجسام .

فرهنگ عمید

۱. دارای حرکت و پویایی، پویا.
۲. (اسم ) شاخه ای از علم مکانیک که به بررسی چگونگی حرکت اجسام بر اثر نیروی وارده به آن ها می پردازد.

فرهنگستان زبان و ادب

[فیزیک] ← پویایی شناسی

دانشنامه آزاد فارسی

دینامیک (dynamics)
در مکانیک، بررسی ریاضی و فیزیکی رفتار اجسام، براثر نیروهایی که در آن ها تغییر حرکت پدید می آورند.

جدول کلمات

پویایی

پیشنهاد کاربران

مربوط به فیزیک میشه یعنی محاسبه دروانی ماهواره زمین حول خورشید
که با حساب دیفرانسیل و انتگرال حساب میشه
دینامیک واژه ای فرانسوی است که از واژه �دینامیکوس� یونانی و به معنای مقتدر بودن گرفته شده است و آنهم از واژه سانسکریت �دیو � و به معنای انجام دادن گرفته شده است .
استاتیک:ایستاییک، ایستایی، ایستاشناسی
دینامیک:پویاییک، پویایی، پویاشناسی
آیرودینامیک:هواپویاییک، هواپویا، هواپویاشناسی
هیدرودینامیک:آب پویاییک، آب پویا، آب پویاشناسی
Synonyms for dynamic
energetic, flush, gingery, lusty, peppy, red - blooded, robust, vigorous, vital
۱. پر از انرژی و ایده های نوین و مصمم به موفقیت
۲. پیوسته در حال تغییر یا جنبش
۳. مربوط به نیرو یا فشاری که باعث حرکت میشه ( دینامیک یکی از شاخه های مکانیک است که خود مکانیک شاخه ای از فیزیک است )
دینامیک
پویایی ، پویشی
سینماتیک = جُنبایی ، جُنبشی

بپرس