تاریخ
١ سال پیش
متن
Mrs Hardie refrained from making any comment.
دیدگاه
٠

خانم هاردی از از هر چگونه نظر دادن خودداری کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
I feel unqualified to comment on the subject.
دیدگاه
٠

من برای اظهار نظر کردن در مورد این موضوع مناسب نیستم

تاریخ
١ سال پیش
متن
The professor commented that several important points were not covered in her essay.
دیدگاه
٠

پروفسور توضیح داد که چندین نکته مهم در مقاله او ذکر نشده است

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her boss decided not to comment on her lateness that morning.
دیدگاه
٢

رئیسش تصمیم گرفته بود که آن روز صبح درباره این تاخیر اظهار نظری نکند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our Shakespeare text includes comments at the bottom of each page that help us understand unfamiliar words.
دیدگاه
٢

متن شکسپیر ما شامل تفاسیری در پایین هر صفحه است که ما کمک می کند کلمات ناآشنا را درک کنیم

تاریخ
١ سال پیش
متن
They feel that the vast amount of violence on television is a comment on the direction in which society is moving.
دیدگاه
٢

آنها احساس می کنند که میزان زیاد خشونت در تلویزیون تعبیری است در مورد مسیری که جامعه در آن حرکت میکند

تاریخ
١ سال پیش
متن
The couple's behavior drew a good deal of comment in the community.
دیدگاه
٢

رفتار این زوج ها مقدار زیادی از نظرات در جامعه را به خود جلب کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was surprised that no one made a comment about her new haircut.
دیدگاه
٣

تعجب کرده بود که هیچ کس درباره مدل موی جدیدش نظری نمی دهد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The director was not available for comment.
دیدگاه
٠

مدیر برای توضیح در دسترس نبود

تاریخ
١ سال پیش
متن
Surely they must be about to close the bomb shop down.
دیدگاه
١

مطمئنا آنها باید در شروع بستن مغازه بمب فروشی باشند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Distantly he heard the report of another gun.
دیدگاه
٠

او دورادور صدای یه تفنگ دیگه رو شنید

تاریخ
١ سال پیش
متن
His father's distantly related to the Royal family.
دیدگاه
٠

پدرش با خانواده سلطنطی رابطه بسیار دور یا دورادوری دارد

تاریخ
١ سال پیش
متن
Somewhere, distantly, he could hear the sound of the sea.
دیدگاه
٠

یه جایی بسیار دور اون میتونست صدای دریارو بشنوه

تاریخ
١ سال پیش
متن
Distantly, to her right, she could make out the city of Shanghai.
دیدگاه
٠

دورادور . به سمت راستش . به سختی میتونست شهر شانگهای رو ببینه

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was spiteful toward him.
دیدگاه
٠

او نسبت به او کینه به بل گرفته

تاریخ
١ سال پیش
متن
The main prerequisite for success is old, clean water.
دیدگاه
٠

پیش نیاز اصلی برای موفقیت آب کهنه و تمیز است یا پیش نیاز اصلی موفقیت آب کهنه و تمیز است

تاریخ
١ سال پیش
متن
Business makes a man as well as tries him.
دیدگاه
٢

کسب و کار مرد رو میسازه و همینطور می سنجش

تاریخ
١ سال پیش
متن
Business makes a man as well as tries him.
دیدگاه
٢

کسب و کار هم مرد رو میسازه هم می سنجش.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The news made him sad.
دیدگاه
٠

خبر اون رو ناراحت کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
Their wise investments made income for their retirement.
دیدگاه
٣

سرمایه گذاری هوشمندانه شون برای دوران بازنشستگی شون درامد درست کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
Who is making that noise?
دیدگاه
١

کی این سر و صدا رو در میاره؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
The fear of death obsessed her throughout her old age.
دیدگاه
٢

ترس از مرگ اون رو تو دوران پیریش به فکر فرو برد

تاریخ
١ سال پیش
متن
How does a country cope with the aftermath of war?
دیدگاه
٠

چگونه کشور با عواقب جنگ کنار می آید

تاریخ
١ سال پیش
متن
How does a country cope with the aftermath of war?
دیدگاه
٠

چگونه کشور با عاقبت جنگ کنار می آید

تاریخ
١ سال پیش
متن
I refuse to sustain this unfair treatment any longer.
دیدگاه
١

من خودداری می کنم از تحمل این رفتار ناعادلانه

تاریخ
١ سال پیش
متن
He sustained her through the crisis.
دیدگاه
١

آن مرد آن دختر را در طول این بحران حفظ کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
I could no longer sustain my interest in the conversation.
دیدگاه
٣

من بیشتر از این نمیتونستم علاقه ام رو به این مکالمه حفظ کنم

تاریخ
١ سال پیش
متن
Continued donations sustained the project.
دیدگاه
٠

ادامه کمک های مالی پروژه را حفظ میکند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Do you need anyone to help out in the shop?
دیدگاه
٠

کسی رو لازم داری که تو مغازه بهت کمک کنه