axillary

/ˈæksəˌleriː//ækˈsɪlərɪ/

معنی: مربوط به زیر بغل، بغلی
معانی دیگر: (کالبدشناسی) وابسته یا نزدیک به زیربغل، زیربغلی، (گیاه شناسی) بغلی، کناری، واقع شده یا روییده در بغل یا گوشه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: in anatomy, of, relating to, or in the region of the axilla.

(2) تعریف: in botany, of, relating to, or situated in an axil.
اسم ( noun )
حالات: axillaries
• : تعریف: (usu. pl.) any of the feathers that grow under a bird's wing; axillar.

جمله های نمونه

1. axillary glands
غده های زیر بغل

2. Plumper than Golden Plover, and distinguished especially by black axillaries, showing in flight, whitish rump and greyish upperparts.
[ترجمه گوگل]چاق تر از گلدن Plover، و به ویژه با زیر بغل سیاه رنگ، که در پرواز خود را نشان می دهد، دنده سفید و قسمت بالایی مایل به خاکستری متمایز می شود
[ترجمه ترگمان]plumper از Plover طلایی و به خصوص با axillaries سیاه که در پرواز، کفل سفید و دودی رنگ دار دیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Each branch of the axillary long can see axillary bud.
[ترجمه گوگل]هر شاخه از زیر بغل می تواند جوانه زیر بغل را ببیند
[ترجمه ترگمان]هر شعبه از the long bud را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Combined therapy should be emphasized in axillary node negative patients as well.
[ترجمه گوگل]درمان ترکیبی باید در بیماران منفی گره زیر بغل نیز مورد تاکید قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]درمان ترکیبی باید در axillary غدد لنفاوی نیز مورد تاکید قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Age, diabetes, neoadjuvant chemotherapy, positive axillary lymph nodes metastasis were not the factors associated with DBC.
[ترجمه گوگل]سن، دیابت، شیمی درمانی نئوادجوانت، متاستاز مثبت غدد لنفاوی زیر بغل عوامل مرتبط با DBC نبودند
[ترجمه ترگمان]عصر، دیابت، شیمی درمانی، axillary درمانی، axillary positive غدد لنفاوی عوامل مرتبط با سرطان نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My axillary grew a fleshy a in one's heart, what is knowing?
[ترجمه گوگل]زیر بغل من در دل آدمی گوشتی شد، دانستن چیست؟
[ترجمه ترگمان]در قلب من یک گوشت گوشتی رشد کرده، چه خبر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective To study the prognosis of axillary node negative breast cancer patients.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه پیش آگهی بیماران مبتلا به سرطان پستان گره زیر بغل منفی است
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه پیش بینی بیماران مبتلا به سرطان پستان ۱۱
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Axil The angle between the upper side of a leaf or branch and the shoot bearing it. Leaf axils are the site of lateral (axillary) buds.
[ترجمه گوگل]آگزیل زاویه بین سمت بالای برگ یا شاخه و ساقه ای که آن را تحمل می کند زیر بغل برگ محل جوانه های جانبی (بغل) است
[ترجمه ترگمان]زاویه بین قسمت بالایی یک برگ یا شاخه و عکس حامل آن axils برگ درخت of (axillary)هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Matted or fixed axillary lymph nodes suggest tumor spread, as does supraclavicular or infraclavicular lymphadenopathy .
[ترجمه گوگل]غدد لنفاوی مات یا ثابت زیر بغل، مانند لنفادنوپاتی فوق ترقوه یا زیر ترقوه، نشان دهنده گسترش تومور است
[ترجمه ترگمان] Matted or fixed lymph suggest suggest،، or or supraclavicular spread spread infraclavicular does does does infraclavicular lymphadenopathy lymphadenopathy lymphadenopathy lymphadenopathy lymphadenopathy lymphadenopathy lymphadenopathy lymphadenopathy lymphadenopathy does does does does does does does does does does does does does does does does does does does does does does does does does does
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Side arm, from the posterior axillary line rib arch backward touching below the 12th rib . . .
[ترجمه گوگل]بازوی کناری، از قوس دنده خط بغل خلفی به سمت عقب و زیر دنده دوازدهم لمس می شود
[ترجمه ترگمان]بازوی جلو، از طرف خطی که پشت خطی بود به عقب خم شده بود و از زیر دنده دوازدهم به پایین دست پیدا می کرد …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To axillary and mechanical sexual excitement, also can cause truncal and extensive Sao urticant feeling and glad pleasure.
[ترجمه گوگل]به هیجانات جنسی زیر بغل و مکانیکی، همچنین می تواند باعث ایجاد احساس گزنه تنه و گسترده سائو و لذت شادی شود
[ترجمه ترگمان]\"axillary\" و \"هیجان جنسی جنسی\" نیز می تواند موجب شادی و شادی سائو urticant و لذت glad شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The axillary lymph node were positive in in which 6 cases were found under the pectoralis minor muscle and above clavicle simultaneously.
[ترجمه گوگل]گره لنفاوی زیر بغل مثبت بود که در آن 6 مورد زیر عضله مینور سینه ای و بالای ترقوه به طور همزمان مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]غدد لنفاوی positive بود که در آن ۶ مورد تحت عضلات کوچک pectoralis و به طور همزمان به ترقوه، یافت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Racemes 1- axillary from uppermost leaves, villous or hirsute with multicellular hairs; bracts broadly linear, longer than pedicel.
[ترجمه گوگل]Racemes 1- زیر بغل از بالاترین برگها، پرزدار یا هیرسوت با کرکهای چند سلولی براکت ها به طور گسترده خطی، طولانی تر از پدیسل
[ترجمه ترگمان]Racemes ۱ - axillary از بالاترین برگ ها، villous یا ریش با موهای چند سلولی؛ bracts به طور گسترده خطی، طولانی تر از pedicel
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Axillary buds develop into flower cluster of 2 to 35 flowers each.
[ترجمه گوگل]جوانه های زیر بغل به صورت دسته گلی از 2 تا 35 گل رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]غنچه گل هر کدام به شکل خوشه گلی ۲ تا ۳۵ گل رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective To summarize the perfusion experience in aortic dissection using antegrade selective cerebral perfusion with right axillary artery perfusion.
[ترجمه گوگل]هدف برای خلاصه کردن تجربه پرفیوژن در دیسکسیون آئورت با استفاده از پرفیوژن انتخابی مغزی انتگراد با پرفیوژن شریان زیر بغل راست
[ترجمه ترگمان]هدف خلاصه کردن تجربه perfusion در کالبد شکافی آئورت با استفاده از perfusion مغزی انتخابی با استفاده از artery axillary axillary artery
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربوط به زیر بغل (صفت)
axillary

بغلی (صفت)
axillary

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to the armpit (anatomy); pertaining to the axil, of the angle between stem and branch (botany)
axillar, feather on the underside of a bird's wing (zoology)

پیشنهاد کاربران

✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : axill/ary ✅ تلفظ واژه: ak - SIL - a - ri ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: زیربغلی: مربوط به ( حفره ی ) زیربغل ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
pertaining to the armpit
زیربغلی: مربوط به ( حفره ی ) زیربغل
Axillary bud= جوانه جانبی
Apical bud= جوانه رأسی
axillary ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: جانبی 1
تعریف: ویژگی بخشی از گیاه که بر روی گره های یک محور یا در کنار یک ساختار آن قرار دارد
جانبی

بپرس