admixture

/ədˈmɪkst͡ʃər//ədˈmɪkst͡ʃə/

معنی: ترکیب، مخلوط، هم امیزه
معانی دیگر: اختلاط، هم آمیزی، آمیزه، هم آمیخت، چیز افزوده شده به چیز دیگر، معجون، هم آمیزه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of mixing or the condition of being mixed.
مترادف: intermixture, mixture
مشابه: combination, mix

(2) تعریف: a mixture, or an ingredient added to a mixture.
مترادف: blend, ingredient, intermixture, mixture
مشابه: addition, amalgam, combination, component, composite, compound, constituent, farrago, m�lange, medley, olio, potpourri

جمله های نمونه

1. a careful admixture of ingredients
هم آمیزی دقیق اجزا

2. Without foreign or extraneous admixture; free from anything not properly pertaining to it; homogeneous, unalloyed.
[ترجمه گوگل]بدون مواد افزودنی خارجی یا خارجی؛ عاری از هر چیزی که به درستی به آن مربوط نمی شود؛ همگن، بدون آلیاژ
[ترجمه ترگمان]بدون ارز خارجی یا خارجی، عاری از هر چیزی که به درستی مربوط به آن نباشد؛ همگن، خالص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The influence of shrinkage reducing admixture on autogenous shrinkage, workability and compressive strength was investigated.
[ترجمه گوگل]تأثیر افزودنی کاهش انقباض بر انقباض خودزا، کارایی و مقاومت فشاری مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تاثیر کاهش انقباض در کاهش انقباض، انقباض و مقاومت فشاری، مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The influences of admixture of Dura fiber on corrosion of reinforcing bar in concrete are discussed by using the parameters of corrosion weightless rates and half cell potential.
[ترجمه گوگل]تأثیرات افزودنی فیبر Dura بر خوردگی میله تقویت کننده در بتن با استفاده از پارامترهای نرخ بی وزنی خوردگی و پتانسیل نیم سلولی مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]تاثیر of of بر روی خوردگی میل گرد در بتن با استفاده از پارامترهای نرخ جریان وزنی خوردگی و پتانسیل نیم پیل، مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pyrolysis performance of admixture with hard coal and corn stalk in different heat rate.
[ترجمه گوگل]عملکرد پیرولیز مخلوط با زغال سنگ سخت و ساقه ذرت در نرخ حرارت مختلف
[ترجمه ترگمان]- گرماکافت چوب Pyrolysis با زغال سنگ سخت و ساقه ذرت در نرخ گرما متفاوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Iron powder and admixture will be fed onto auxiliary materials stockyard by belt conveyor.
[ترجمه گوگل]پودر آهن و مواد افزودنی توسط نوار نقاله به انبار مواد کمکی وارد می شود
[ترجمه ترگمان]پودر آهن و admixture بر روی مواد کمکی با نوار نقاله belt تغذیه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Results indicate that the admixture can reduce dry shrinkage effectively, delay or reduce concrete's cracks, improve comprehensive strength, reduce bleeding ratio and enhance durability etc.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که افزودنی می‌تواند انقباض خشک را به طور موثر کاهش دهد، ترک‌های بتن را به تاخیر بیاندازد یا کاهش دهد، مقاومت جامع را بهبود بخشد، نسبت خونریزی را کاهش دهد و دوام را افزایش دهد و غیره
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهند که the می تواند انقباض خشک را به طور موثر کاهش دهد، شکاف های بتنی را کاهش داده، استحکام جامع را بهبود بخشد، نسبت خونریزی را کاهش داده و دوام بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fly ash can be take as high quality admixture of concrete.
[ترجمه گوگل]خاکستر بادی را می توان به عنوان افزودنی با کیفیت بالا از بتن استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]خاکستر بادی را می توان با کیفیت بالای بتون در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The thermal decomposition mechanism ammonium nitrate and its admixture is reviewed.
[ترجمه گوگل]مکانیسم تجزیه حرارتی نیترات آمونیوم و مخلوط آن بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]مکانیزم تجزیه حرارتی نیترات آمونیوم و admixture آن مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The admixture of ode and biography is the basic stylistic feature of Romance in Tang Dynasty.
[ترجمه گوگل]آمیختگی قصیده و بیوگرافی ویژگی سبکی اساسی رمانس در سلسله تانگ است
[ترجمه ترگمان]admixture سرود و زندگینامه، ویژگی اصلی سبک رمانتیک در دودمان تانگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Its Admixture Systems business unit specifically helps customers in the ready-mix, precast, manufactured concrete and underground construction industries.
[ترجمه گوگل]واحد تجاری Admixture Systems آن به طور خاص به مشتریان در صنایع مخلوط آماده، پیش ساخته، بتن تولیدی و ساخت و ساز زیرزمینی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]واحد کسبوکار سیستم های admixture به طور خاص به مشتریان در ترکیب آماده، پیش ساخته، ساخته شده از بتون و ساخت وساز زیرزمینی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We put new type complex enzymes into 50% admixture when it braized, the others 50% were made into leaven by ventilation. Then all of it were put into leaven pool to ferment.
[ترجمه گوگل]آنزیم‌های کمپلکس نوع جدید را هنگام پخت 50% مخلوط می‌کنیم و 50% بقیه را با تهویه به مخمر تبدیل می‌کنیم سپس همه آن را در حوض خمیر مایه گذاشتند تا تخمیر شود
[ترجمه ترگمان]ما نوع جدیدی از آنزیم های پیچیده را در ۵۰ % admixture قرار دادیم که در آن ۵۰ % بقیه از طریق تهویه به leaven تبدیل شدند آنگاه همه آن را به صورت pool درآورده بودند تا تخمیر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The use of a thickening agent admixture reduces the problem of pressure segregation.
[ترجمه گوگل]استفاده از یک ماده افزودنی غلیظ کننده مشکل جداسازی فشار را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک عامل thickening باعث کاهش مشکل تفکیک فشار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nipple discharge of serosity and admixture was mostly seen by benign mammary disease.
[ترجمه گوگل]ترشح سروزیته و مخلوط نوک سینه بیشتر در اثر بیماری خوش خیم پستان مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]تخلیه Nipple of و admixture اغلب به وسیله بیماری غدد خوش خیم دیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترکیب (اسم)
consolidation, conjugation, conformation, synthesis, blend, admixture, combination, composition, syntax, mixture, compound, melange, confection, structure, physique, form, feature, commixture, concoction, making, contexture, zygosis, makeup

مخلوط (اسم)
mix, blend, admixture, mixture, hash, melange, composite, compost, hybrid, hodgepodge, mishmash, olio, macedoine

هم امیزه (اسم)
admixture

تخصصی

[عمران و معماری] ماده اضافی - ماده افزودنی - ماده مضاف - مخلوط - افزودنی - سازنده فرعی - ماده معین - افزونه

انگلیسی به انگلیسی

• process of mixing; mixture; ingredient, something added

پیشنهاد کاربران

مخلوط، ترکیب، آمیزه ( رسمی )
مهندسی عمران:
concrete admixture
افزودنی های بتن مثل روان کننده ها و . . .

بپرس