airtime

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: broadcast time allotted, as to an event or news story, on television or radio.

- The governor's office requested airtime for the announcement.
[ترجمه گوگل] استانداری برای این اطلاعیه زمان پخش درخواست کرد
[ترجمه ترگمان] دفتر والی این خبر را برای اعلام زمان اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Advertisers have bought airtime on all the major TV networks.
[ترجمه گوگل]تبلیغ‌کنندگان در تمام شبکه‌های تلویزیونی بزرگ زمان پخش را خریداری کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]تبلیغات برای همه شبکه های مهم تلویزیون زمان پخش را خریداری کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They are calling for more airtime for Jazz.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار زمان پخش بیشتر برای Jazz هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواهان زمان پخش برنامه برای جاز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This deal gives you 180 minutes free airtime a month.
[ترجمه گوگل]این معامله به شما 180 دقیقه زمان پخش رایگان در ماه می دهد
[ترجمه ترگمان]این معامله به شما ۱۸۰ دقیقه در ماه وقت رایگان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We don't sell the airtime, so it's not in our power yet, but beyond 1993 we will be.
[ترجمه گوگل]ما زمان پخش را نمی فروشیم، بنابراین هنوز در توان ما نیست، اما بعد از سال 93 خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]ما زمان مکالمه را به فروش نمی دهیم، بنابراین هنوز در قدرت ما نیست، اما بعد از سال ۱۹۹۳ ما خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is believed that Thames will use this airtime to flag the new channel, and Cif it wins.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که تیمز از این زمان پخش برای پرچم گذاری کانال جدید استفاده می کند و Cif برنده می شود
[ترجمه ترگمان]بر این باور است که رود تمز از این زمان برای مسدود کردن کانال جدید استفاده خواهد کرد و cif آن برنده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Television reporters have a lot of airtime to fill.
[ترجمه گوگل]خبرنگاران تلویزیون وقت زیادی برای پر کردن دارند
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران تلویزیون زمان زیادی برای پر کردن زمان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Just before airtime, a story had come in on a drug bust: space was hastily made for this.
[ترجمه گوگل]درست قبل از پخش، داستانی در مورد مواد مخدر منتشر شده بود: به سرعت فضا برای این کار ساخته شد
[ترجمه ترگمان]درست قبل از انفجار، داستانی در یک انبار مواد مخدر رخ داده بود: فضا برای این درست شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Video call airtime charges are made in addition to the IDD video call rate.
[ترجمه گوگل]هزینه های زمان پخش تماس تصویری علاوه بر نرخ تماس تصویری IDD نیز انجام می شود
[ترجمه ترگمان]هزینه مکالمه تلفنی به علاوه نرخ تماس ویدیوی IDD نیز انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They devoted their entire airtime to covering the storm.
[ترجمه گوگل]آنها تمام زمان پخش خود را به پوشش طوفان اختصاص دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمام زمان زمان خود را صرف پوشش طوفان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Celebrities and politicians vie for prime-time television and radio airtime.
[ترجمه گوگل]مشاهیر و سیاستمداران برای پخش تلویزیونی و رادیویی در ساعات پربیننده رقابت می کنند
[ترجمه ترگمان]افراد مشهور و سیاستمداران برای تلویزیون برای زمان پربیننده و زمان پخش برنامه رادیو و تلویزیون رقابت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The smaller political parties are campaigning to be allowed free airtime before general elections.
[ترجمه گوگل]احزاب سیاسی کوچکتر در حال کمپین هستند تا قبل از انتخابات عمومی به آنها اجازه پخش رایگان داده شود
[ترجمه ترگمان]احزاب کوچک تر سیاسی در حال فعالیت انتخاباتی هستند تا قبل از انتخابات عمومی به آن ها اجازه پخش رایگان داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The majority Roman Catholic Church fills half of the airtime and over 30 Protestant denominations share the rest.
[ترجمه گوگل]اکثر کلیسای کاتولیک رومی نیمی از زمان پخش را پر می کند و بیش از 30 فرقه پروتستان بقیه را به اشتراک می گذارند
[ترجمه ترگمان]اکثریت کلیسای کاتولیک رومی نیمی از زمان پخش برنامه را پر می کند و بیش از ۳۰ مذهب پروتستان در بقیه شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Celebrities and politicians vie for prime-time television and radio airtime in order to gain status.
[ترجمه گوگل]سلبریتی ها و سیاستمداران برای کسب موقعیت در زمان نخست تلویزیون و رادیو رقابت می کنند
[ترجمه ترگمان]افراد مشهور و سیاستمداران برای کسب مقام برای رسیدن به وضعیت برای تلویزیون و زمان پخش برنامه برای زمان نخست وزیری رقابت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The television station was up and broadcasting locally, and the church was buying airtime on one of the national nets.
[ترجمه گوگل]ایستگاه تلویزیونی فعال بود و به صورت محلی پخش می شد و کلیسا در حال خرید زمان پخش در یکی از شبکه های ملی بود
[ترجمه ترگمان]این ایستگاه تلویزیونی به صورت محلی پخش و پخش می شد و کلیسا برای یکی از شبکه های ملی زمان پخش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• time of day when a program is broadcast; block of time allotted for a broadcast (television and radio); total time a customer spends using a cellular telephone
time of day when a program is broadcast; block of time allotted for a broadcast (television and radio); total time a customer spends using a cellular telephone
air time is a period of time on radio or television during which a particular item is broadcast.

پیشنهاد کاربران

مدت زمان پخش. طول زمان پخش
مدت زمان ارسال، زمان ماندگاری
The amount of time given to somebody or something in a radio or television broadcast ; for example : The smaller political parties are campaigning to be allowed free air time before general elections
به مدت زمانی که به یک فرد یا چیزی جهت تبلیغ و یا هرصحبتی مثل صحبتهای کاندید انتخاباتی در رادیو یا تلویزیون ، داده میشود
زمان روی آنتن بودن
زمان تنفس
زمان پخش. زمان اجرا
زمان پخش ، زمان اجرا ، زمان برنامه تلویزیونی یا رادیویی یا اخبار
the time at which a radio or television program is broadcast
the amount of time during which a cell phone is connected to a network
the time during which calls are made or received on a mobile phone
( در آگهی های تبلیغاتی و یا تبلیغات تجاری ) به مدت زمانی که به یک فرد یا چیزی جهت تبلیغ و یا اعلان در رادیو یا تلویزیون ، داده میشود

بپرس