amalgamation

/əˌmælɡəˈmeɪʃn̩//əˌmælɡəˈmeɪʃn̩/

معنی: ملقمه، امتزاج، امیزش، امیختگی
معانی دیگر: آمیخ، آمیزه، آمیخته، ادغام، ائتلاف، اختلاط، آمیزش، (شیمی) ملغمه، ملغمه سازی، (فلزشناسی) برون کشی فلز پربها از سنگ معدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act, process, or result of combining two or more, often disparate, things.

- The United States is an amalgamation of many different cultures.
[ترجمه گوگل] ایالات متحده آمیخته ای از فرهنگ های مختلف است
[ترجمه ترگمان] ایالات متحده ترکیبی از بسیاری از فرهنگ های مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the amalgamation of several large companies
ادغام چندین شرکت بزرگ

2. Amalgamation was the only alternative to going bankrupt.
[ترجمه گوگل]ادغام تنها جایگزین ورشکستگی بود
[ترجمه ترگمان]Amalgamation تنها راه ورشکستگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The association was formed by the amalgamation of several regional environmental organizations.
[ترجمه گوگل]این انجمن با ادغام چندین سازمان محیط زیست منطقه ای تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]این انجمن توسط ادغام چندین سازمان زیست محیطی منطقه ای شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We look towards the amalgamation of some of the neighborhood factories.
[ترجمه گوگل]ما به دنبال ادغام برخی از کارخانه های محله هستیم
[ترجمه ترگمان]به ادغام بعضی از کارخانه های مجاور نگاه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Athletics South Africa was formed by an amalgamation of two organisations.
[ترجمه گوگل]دو و میدانی آفریقای جنوبی از ادغام دو سازمان تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]آفریقای جنوبی توسط ادغام دو سازمان تشکیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company began as an amalgamation of small family firms.
[ترجمه گوگل]این شرکت به عنوان ادغام شرکت های کوچک خانوادگی شروع به کار کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت شروع به ادغام شرکت های کوچک خانوادگی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The aim of the amalgamation was a national red breed combining high milk production with good muscular development.
[ترجمه گوگل]هدف از ادغام یک نژاد قرمز ملی بود که تولید شیر بالا را با رشد عضلانی خوب ترکیب می کرد
[ترجمه ترگمان]هدف از این ادغام، تولید یک نژاد قرمز ملی با ترکیب تولید شیر با رشد عضلانی خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Amalgamation has been approached with caution, however, as it would hasten depopulation.
[ترجمه گوگل]با این حال، ادغام با احتیاط انجام شده است، زیرا کاهش جمعیت را تسریع می کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، amalgamation با احتیاط نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The amalgamation has also helped Marsden tackle head-on the problem of cutting internal overheads.
[ترجمه گوگل]این ادغام همچنین به مارسدن کمک کرده است تا با مشکل کاهش هزینه های داخلی مقابله کند
[ترجمه ترگمان]این ادغام همچنین به حل مشکل سر حل مشکلات داخلی کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The adoption of sports ind ustrial amalgamation depends on the local industrial structure and resource.
[ترجمه گوگل]پذیرش ادغام ورزش و صنعت کشاورزی به ساختار و منابع صنعتی محلی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]اتخاذ ورزش از لحاظ ورزشی به ساختار و منابع صنعتی محلی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Leaderette: The cultural conflict and amalgamation of different regions resulted from the economic globalization makes the problem of cultural self-knowledge increasingly conspicuous.
[ترجمه گوگل]Leaderette: تضاد فرهنگی و ادغام مناطق مختلف ناشی از جهانی شدن اقتصادی، مشکل خودشناسی فرهنگی را بیش از پیش آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]Leaderette: مناقشه فرهنگی و ادغام مناطق مختلف منجر به جهانی شدن اقتصادی می شود که باعث می شود مساله خود دانش فرهنگی به طور فزاینده ای مشهود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After 1980s, the content amalgamation of professional and specialized subjects changed the opposability between them. The structure of teacher education cour. . .
[ترجمه گوگل]پس از دهه 1980، ادغام محتوایی موضوعات حرفه ای و تخصصی، تضاد بین آنها را تغییر داد ساختار دوره تربیت معلم
[ترجمه ترگمان]پس از دهه ۱۹۸۰، ادغام محتوای موضوعات تخصصی و تخصصی فضای بازی بین آن ها را تغییر داد ساختار هنر آموزش معلم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Religion and art has the relation of amalgamation from each other.
[ترجمه گوگل]دین و هنر نسبت تلفیق با یکدیگر دارند
[ترجمه ترگمان]دین و هنر رابطه ادغام از یکدیگر را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The amalgamation of SRS technique and real-time signal analysis technique gives birth to advanced shock test real-time control system and this system replaces quickly the common method and technique.
[ترجمه گوگل]ادغام تکنیک SRS و تکنیک تجزیه و تحلیل سیگنال بلادرنگ باعث ایجاد سیستم کنترل زمان واقعی تست شوک پیشرفته می شود و این سیستم به سرعت جایگزین روش و تکنیک رایج می شود
[ترجمه ترگمان]ادغام تکنیک SRS و تکنیک آنالیز سیگنال به زمان واقعی، سیستم کنترل بلادرنگ را به دنیا می آورد و این سیستم به سرعت روش و تکنیک متداول را جایگزین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملقمه (اسم)
amalgam, amalgamation

امتزاج (اسم)
synthesis, merger, fusion, amalgamation, intermixture

امیزش (اسم)
association, combination, mixture, hash, fusion, amalgamation, intercourse, converse, haunt, farrago, intercommunion

امیختگی (اسم)
blend, melange, amalgamation

تخصصی

[معدن] ملقمهسازی (جدایش)

انگلیسی به انگلیسی

• union; mixture

پیشنهاد کاربران

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
ترکیب
ترکیب عبارت است از ادغام دو یا چند سازمان که از دیدگاه حقوقی به عنوان دو نهاد قانونی مجزا شناخته شوند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : amalgamate
✅️ اسم ( noun ) : amalgamation / amalgam / amalgamator
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
تلفیق
amalgamation ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: آمیختگی
تعریف: درهم آمیختن دو یا چند واژه و تبدیل شدن آنها به یک واژه
آمیخته، ملقمه، ترکیب
ادغام کردن ، مثلا ادغام چند نهاد یا سازمان

بپرس