amplitude

/ˈæmpləˌtuːd//ˈæmplɪtjuːd/

معنی: فراوانی، کمال، انباشتگی، درشتی، فراخی، دامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، فضا داری
معانی دیگر: (برق و الکترونیک) دامنه ی نوسان، فاصله ی بین وسط و سرموج، گسترش، وفور، فزونی، پری، وسعت نظر، گسترش فکری، (نجوم) زاویه ای که ستاره هنگام طلوع و غروب خود با سطح افق می سازد، مکمل سمت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or quality of being ample; largeness.
مترادف: bigness, extent, greatness, largeness, magnitude, vastness
متضاد: narrowness, smallness
مشابه: expanse, measure, range, scope, size

- The amplitude of the cosmos is difficult for most of us to conceive.
[ترجمه گوگل] تصور دامنه کیهان برای بسیاری از ما دشوار است
[ترجمه ترگمان] دامنه کیهان برای اکثر ما دشوار است که تصور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: fullness or abundance.
مترادف: abundance, ampleness, bountifulness, fullness, plentifulness, plenty, profusion, repletion
متضاد: emptiness, paucity, scarcity
مشابه: immensity, quantity, volume

- The feast was impressive in its amplitude.
[ترجمه گوگل] این جشن در دامنه خود چشمگیر بود
[ترجمه ترگمان] جشن در دامنه آن تاثیر گذار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in physics, the maximum value of an oscillating quantity.
مشابه: peak

- the amplitude of an alternating current
[ترجمه گوگل] دامنه جریان متناوب
[ترجمه ترگمان] دامنه جریان متناوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. amplitude distortion
اعوجاج بسامد

2. sound waves are measured by their amplitude
امواج صدا را از طریق دامنه ی نوسان آنها می سنجند.

3. The sheer amplitude of the novel invites comparisons with Tolstoy and George Eliot.
[ترجمه گوگل]گستردگی بسیار زیاد رمان باعث مقایسه با تولستوی و جورج الیوت می شود
[ترجمه ترگمان]دامنه گسترده این رمان مقایسه با تولستوی و جرج الیوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sound waves are measured by their amplitude.
[ترجمه گوگل]امواج صوتی با دامنه آنها اندازه گیری می شود
[ترجمه ترگمان]امواج صوتی با دامنه خود اندازه گیری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The amplitude of the vibration determines the loudness of the sound.
[ترجمه گوگل]دامنه ارتعاش بلندی صدا را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]دامنه ارتعاش، سطح صدا را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The amplitude of the pressure waves declined after a latency period of about 2 to 3 minutes.
[ترجمه گوگل]دامنه امواج فشار پس از یک دوره تاخیر در حدود 2 تا 3 دقیقه کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]دامنه امواج فشاری بعد از دوره کمون حدود ۲ تا ۳ دقیقه کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Amplitude and duration of contractions at each recording site were calculated as the average of 10 swallows.
[ترجمه گوگل]دامنه و مدت زمان انقباضات در هر محل ضبط به عنوان میانگین 10 بلع محاسبه شد
[ترجمه ترگمان]Amplitude و مدت انقباضات در هر محل ثبت به صورت میانگین ۱۰ پرستوها محاسبه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These low amplitude propagated contractions are reported to be more frequent.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که این انقباضات منتشر شده با دامنه کم بیشتر است
[ترجمه ترگمان]این دامنه کم در انقباضات شایع گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The amplitude of the curve is its maximum height above its average level.
[ترجمه گوگل]دامنه منحنی حداکثر ارتفاع آن بالاتر از سطح متوسط ​​آن است
[ترجمه ترگمان]دامنه این منحنی بیشینه ارتفاع آن بالاتر از سطح متوسط آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Typically, the amplitude of slow waves in deep sleep becomes smaller with ageing.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، دامنه امواج آهسته در خواب عمیق با افزایش سن کمتر می شود
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، دامنه امواج آهسته در خواب عمیق با سالمندی کم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The amplitude histogram shown in Fig. 1 c scored 190 using this procedure.
[ترجمه گوگل]هیستوگرام دامنه نشان داده شده در شکل 1 c با استفاده از این روش امتیاز 190 را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]نمودار هیستوگرام نشان داده شده در شکل ۱ c با استفاده از این روش ۱۹۰ امتیاز گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The duration and amplitude of rebound pressure increased as the distension volume increased.
[ترجمه گوگل]با افزایش حجم اتساع، مدت و دامنه فشار برگشتی افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]مدت و دامنه فشار برگشتی افزایش یافت چون حجم distension افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It can be marked by very low pitch, even on lexical items, loss of amplitude and a lengthy pause.
[ترجمه گوگل]می‌توان آن را با صدای بسیار کم، حتی در موارد واژگانی، از دست دادن دامنه و مکث طولانی مشخص کرد
[ترجمه ترگمان]آن را می توان با زمین بسیار پایین، حتی در آیتم های واژگانی، از دست دادن دامنه و مکث طولانی مشخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Should the value of a variable be represented by the amplitude of the output or by the location of nodes?
[ترجمه گوگل]آیا مقدار یک متغیر باید با دامنه خروجی نمایش داده شود یا با محل گره ها؟
[ترجمه ترگمان]آیا باید ارزش یک متغیر با دامنه خروجی یا محل نوده ای موجود باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After eating, although intraluminal pressure does not increase appreciably, the number of high amplitude propagating contractions increases.
[ترجمه گوگل]پس از خوردن غذا، اگرچه فشار داخل مجرای آن به میزان قابل توجهی افزایش نمی یابد، تعداد انقباضات انتشار با دامنه بالا افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]پس از خوردن، اگر چه فشار intraluminal به طور محسوسی افزایش نمی یابد، تعداد بالا از رشد contractions افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراوانی (اسم)
plenty, aboundness, abundance, affluence, redundancy, profusion, amplitude, exuberance, ampleness, plenitude, great supply, lavishness, redundance, plentifulness, plentitude, superabundance

کمال (اسم)
prime, amplitude, accomplishment, perfection, integrity, maturity, completeness, sophistication, exactitude, period, complementarity, plenitude, plentitude

انباشتگی (اسم)
amplitude, accumulation, reposition, agglomeration, cumulation, repletion

درشتی (اسم)
amplitude, acerbity, coarseness

فراخی (اسم)
amplitude, ampleness, wideness, largeness

دامنه (اسم)
amplitude, foot, domain, hillside, skirt, sidehill, brae

نوسان (اسم)
amplitude, oscillation, swing, sway, fluctuation, vibration, pulsation, modulation, lurch, libration, vibrancy, undulation, vibratility

میدان نوسان (اسم)
amplitude

بزرگی (اسم)
amplitude, enlargement, hauteur, eminence, magnitude, dignity, grandeur, bigness, magnificence, voluminosity, bulkiness, headship, gentility, formidability, eminency, lordship

میدان (اسم)
amplitude, ground, place, field, plaza, ring, scope, square, battlefield, forum, band, purview

استعداد (اسم)
susceptibility, aptitude, capacity, amplitude, art, liability, verve, brilliance, tendency, ingenuity, shift, turn, talent, flair, gift, caliber, aptness, property, knack, genius, faculty, predisposition

فاصلهء زیاد (اسم)
amplitude

فضا داری (اسم)
amplitude, expanse

تخصصی

[شیمی] دامنه، شناسه، دامنه ى نوسان، میدان نوسان، فاصله ى بین وسط و سرموج
[سینما] دامنه
[عمران و معماری] دامنه
[کامپیوتر] دامنه .
[برق و الکترونیک] دامنه مقدار یک کمیت متغیر در لحظه ی مشخص . - دامنه
[زمین شناسی] دامنه دامنه لرزه،اندازه جنبشها در یک ثبت زمین لرزه ای
[نساجی] دامنه - دامنه نوسان
[ریاضیات] دامنه، پهنه، زاویه ی نوسان، دامنه ی نوسان، دامنه ی نوسان، فاصله ی تغییرات، دامنه ی آرگومان، فاز
[پلیمر] دامنه
[آب و خاک] دامنه، میدان

انگلیسی به انگلیسی

• magnitude; spaciousness; plenitude

پیشنهاد کاربران

amplitude ( فیزیک )
واژه مصوب: دامنه 1
تعریف: بیشترین میزان جابه‏جایی جسم در حرکت نوسانی از موقعیت تعادل
فاصله ی بین وسط و سرموج
دامنه
ارتفاع
Amplitudeعرض جغرافیایی قوس افقی بین نقطه شرقی و غربی کره زمین
نوسان

بپرس