animation

/ˌænəˈmeɪʃn̩//ˌænɪˈmeɪʃn̩/

معنی: تحریک، جان بخشی، انگیزش
معانی دیگر: جان، زیست، زندگی، سرزندگی، سرحال بودن، حرارت و اشتیاق، زنده دلی، تهیه ی کارتون، کارتون، زنده سازی، جان یابی، روان بخشی، پویانمایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or result of animating or causing to be lively.
مترادف: life, liveliness, stimulus
مشابه: animus, encouragement, inspiration

- The child shook the toy globe and watched with delight the animation of the tiny white flakes floating inside like snow.
[ترجمه گوگل] کودک کره اسباب‌بازی را تکان داد و با لذت به تماشای انیمیشن تکه‌های سفید کوچکی که داخل آن مانند برف شناور بودند، پرداخت
[ترجمه ترگمان] کودک کره زمین اسباب بازی را تکان داد و با شوق و نشاط دانه های سفید برف را که در برف شناور بودند تماشا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the condition or quality of being animated; liveliness; vivacity.
مترادف: sparkle, vibrancy, vivacity
متضاد: torpor
مشابه: �lan, life, verve, vim, zest

- The animation of the storyteller brought life and excitement to the story.
[ترجمه گوگل] انیمیشن قصه گو جان و هیجان را به داستان وارد کرد
[ترجمه ترگمان] انیمیشن داستان داستان زندگی و هیجان را به داستان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the making of animated cartoons.

- Some film production studios specialize in animation.
[ترجمه گوگل] برخی از استودیوهای تولید فیلم در زمینه انیمیشن تخصص دارند
[ترجمه ترگمان] برخی از استودیوهای تولید فیلم در انیمیشن تخصص دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an animated cartoon.

- The movie of Snow White was an early full-length animation.
[ترجمه گوگل] فیلم سفید برفی یک انیمیشن کامل اولیه بود
[ترجمه ترگمان] فیلم سفید برفی انیمیشن بلندی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. suspended animation
حیات معلق

2. he won an oscar for his animation of aladdin
او به خاطر ساختن کارتون برای داستان علاالدین جایزه ی اسکار گرفت.

3. upon seeing her son, she spoke with greater animation
به محض دیدن پسرش با حرارت و اشتیاق بیشتری صحبت کرد.

4. John Whitney was a pioneer of computer animation.
[ترجمه گوگل]جان ویتنی از پیشگامان انیمیشن کامپیوتری بود
[ترجمه ترگمان]جان وی تنی یکی از پیشگامان کامپیوتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She lay in a state of suspended animation, waiting for dawnlight, when she would rise.
[ترجمه گوگل]او در حالتی از انیمیشن معلق دراز کشیده بود و منتظر سپیده دم بود، زمانی که او برخیزد
[ترجمه ترگمان]در حالت روحی معلق ماند و منتظر ماند تا she از جا برخیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They used computer animation in the film.
[ترجمه گوگل]آنها در این فیلم از انیمیشن کامپیوتری استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از انیمیشن کامپیوتری در فیلم استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are full of animation as they talked about their childhood.
[ترجمه گوگل]آنها پر از انیمیشن هستند که در مورد دوران کودکی خود صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها پر از انیمیشن هستند و درباره دوران کودکی شان صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A quick animation lit her face.
[ترجمه گوگل]یک انیمیشن سریع صورتش را روشن کرد
[ترجمه ترگمان]یک شور و هیجان چهره اش را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The animation of China made a great progress.
[ترجمه گوگل]انیمیشن چین پیشرفت بزرگی کرد
[ترجمه ترگمان]انیمیشن چین پیشرفت خوبی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Animation has stopped being eye-candy for kids and geeks and become mainstream entertainment.
[ترجمه گوگل]انیمیشن دیگر جذابیتی برای بچه ها و افراد حرفه ای نیست و تبدیل به یک سرگرمی رایج شده است
[ترجمه ترگمان]انیمیشن از نظر کودکان و گیکها متوقف شده است و تبدیل به سرگرمی اصلی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hibernating animals survive the winter in suspended animation.
[ترجمه گوگل]حیوانات در خواب زمستانی در انیمیشن های معلق زنده می مانند
[ترجمه ترگمان]حیوانات Hibernating در انیمیشن به حالت تعلیق جان سالم به در بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The whole project is in suspended animation while we wait for permission to proceed.
[ترجمه گوگل]کل پروژه در انیمیشن معلق است در حالی که ما منتظر مجوز برای ادامه هستیم
[ترجمه ترگمان]تمام این پروژه در انیمیشن به حالت تعلیق درآمده است در حالی که ما منتظر اجازه ادامه کار هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. While animation has universal appeal, audiences have become increasingly insistent on high standards.
[ترجمه گوگل]در حالی که انیمیشن جذابیت جهانی دارد، مخاطبان به طور فزاینده ای بر استانداردهای بالا پافشاری می کنند
[ترجمه ترگمان]در حالی که انیمیشن جذابیت جهانی دارد، مخاطبان به طور فزاینده ای بر استانداردهای بالای خود پافشاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Animation is one of the most labor-intensive art forms.
[ترجمه گوگل]انیمیشن یکی از پر زحمت ترین اشکال هنری است
[ترجمه ترگمان]انیمیشن یکی از most اشکال هنری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحریک (اسم)
instigation, incitement, persuasion, fret, boil, actuation, stimulation, stimulus, excitation, fomentation, agitation, excitement, animation, inanition, suasion, incitation, snit

جان بخشی (اسم)
animation

انگیزش (اسم)
incitement, provocation, stimulation, animation, motivation, urge, inanition, fillip, incitation

تخصصی

[سینما] فیلمهای کارتون - متحرک سازی - جان دادن - تحرک - کارتون - فیلم نقاشی متحرک - فیلمهای نقاشی متحرک (کارتون ) و عروسکی - فیلم تصاویر متحرک - فیلم برداری به صوت نقاشی متحرک - زنده نمایی - زنده سازی - نقاشی متحرک - تصویر متحرک - تحرک دادن - تحرک بخشیدن به اجسام و تصاویر بی حرکت - انیمیشن - جان بخشی
[کامپیوتر] تصویر متحرک .انیمیشن - کابرد حرکت در تصاویر بر روی صفحه نمایش کامپیوتر . حرکت دادن تصاویر در حقیقت ترسیم دوباره تصاویر ثابت به طور مکرر در هر ثانیه است از این رو حتی یک فیلم ویدیویی چند ثانیه ای هم نیاز به فضای قابل توجهی از دیسک یا سی دی رم دارد. برای نمایش این تصاویر از دیسک و سی دی بر روی صفحه نمایش سرعت کامل لازم است از این رو زمان دسترسی یک گرداننده سی دی رم برای انیمیشن مهم است . اگر این زمان دسترسی کم باشد. در حرکت وقفه به وجود می آید . طراحان نرم افزار می توانند با حرکت دادن تصاویر در بخشی از صفحه نمایش یا کاهش حجم ترسیم مورد نیاز برای هر تصویر ( مثلا" به وسیله حرکت دادن یک شیء کوچک بر یک زمینه ثابت ) نیاز به فضای ذخیره را کاهش دهند . - نقاشی متحرک ؛ انیمیشن ؛ حرکت

انگلیسی به انگلیسی

• vitality; wakefulness; creation of cartoons
animation is the process of making films in which drawings or puppets appear to move.
someone with animation behaves in a lively way.
an animation is a film in which drawings or puppets appear to move.
see also suspended animation.

پیشنهاد کاربران

پویانمایی
( Puyānemāiy )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : animate
✅️ اسم ( noun ) : animism / animist / animation / animator / animatronics / animal / animality
✅️ صفت ( adjective ) : animistic / animate / animated / animato / animatronic / animal
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : animatedly / animato

animation ( عمومی )
واژه مصوب: پویانمایی
تعریف: شیوۀ فیلم‏سازی که در آن به تصاویر معمولاً نقاشی‏شده و اجسام بی‏حرکت تحرک بخشیده شود
نمایش دادن
اعلام کردن
نشان دادن
پویایی
معادل فارسی پویا نمایی
جان بخشی

بپرس