anoint

/əˌnɔɪnt//əˈnɔɪnt/

معنی: روغن مالی کردن، تدهین کردن
معانی دیگر: روغن مال کردن، پماد زدن، روغن مالیدن، چرب کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: anoints, anointing, anointed
(1) تعریف: to put oil or ointment on, especially as part of a religious ritual that confers honor and sacredness.
مترادف: embrocate, oil
مشابه: lubricate, salve, smear

- The Egyptian mummies were anointed with perfumed oils.
[ترجمه گوگل] مومیایی های مصری با روغن های معطر مسح می شدند
[ترجمه ترگمان] مومیایی ها مصری با روغن معطر تقدیس می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The queen was anointed before being crowned.
[ترجمه گوگل] ملکه قبل از تاج گذاری مسح شد
[ترجمه ترگمان] ملکه قبل از اینکه تاج بر سر گذارد، تدهین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I will now anoint myself with my new, expensive suntan lotion.
[ترجمه Masi] همین حالا لوسیون ضدآفتاب جدید و گرانقیمتم را میزنم
|
[ترجمه گوگل] حالا خودم را با لوسیون ضد آفتاب جدید و گران قیمتم مسح می کنم
[ترجمه ترگمان] حالا خودم رو با لوسیون new و کرم مرطوب می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to confer a particular high status on by applying oil, as in a religious ritual.
مترادف: consecrate, hallow, sanctify
مشابه: crown, enthrone, ordain

- The priests anointed him king.
[ترجمه گوگل] کاهنان او را به پادشاهی مسح کردند
[ترجمه ترگمان] کشیش ها پادشاه رو شستشوی مغزی دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They anointed the new priest with oil.
[ترجمه گوگل]آنها کاهن جدید را با روغن مسح کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها کشیش جدید را با روغن تقدیس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He anointed the new high priest.
[ترجمه گوگل]او کاهن اعظم جدید را مسح کرد
[ترجمه ترگمان] اون کاهن بزرگ رو درمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The priest anointed the baby's forehead.
[ترجمه گوگل]کشیش پیشانی نوزاد را مسح کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش پیشانی بچه را مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was anointed with sacred oil.
[ترجمه گوگل]او با روغن مقدس مسح شد
[ترجمه ترگمان]اون از روغن مقدس تغذیه کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Pope has anointed him as Archbishop.
[ترجمه گوگل]پاپ او را به عنوان اسقف اعظم مسح کرده است
[ترجمه ترگمان]پاپ او را به عنوان اسقف اعظم تقدیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The high priest anointed him king.
[ترجمه گوگل]کاهن اعظم او را به پادشاهی مسح کرد
[ترجمه ترگمان] کشیش اعظم اون رو پادشاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The priest anointed the new king with oil.
[ترجمه گوگل]کاهن پادشاه جدید را با روغن مسح کرد
[ترجمه ترگمان] کشیش پادشاه جدید رو با روغن ماساژ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The populist party anointed him as its candidate.
[ترجمه گوگل]حزب پوپولیست او را به عنوان نامزد خود معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]حزب populist او را به عنوان نامزد خود تقدیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He anointed my forehead.
[ترجمه گوگل]بر پیشانی ام مسح کرد
[ترجمه ترگمان] اون پیشانیم رو ماساژ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sick were anointed with oil.
[ترجمه گوگل]بیماران را با روغن مسح می کردند
[ترجمه ترگمان]بیماران با روغن تدهین شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mr. Olsen has always avoided anointing any successor.
[ترجمه گوگل]آقای اولسن همیشه از مسح هر جانشینی پرهیز کرده است
[ترجمه ترگمان]آقای اولسون همیشه از چرب کردن هر جانشین اجتناب میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What it was like was being anointed by some slave girl.
[ترجمه گوگل]چه چیزی شبیه مسح شدن توسط یک کنیز بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که انگار توسط یه دختر برده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The bishop anointed David King.
[ترجمه گوگل]اسقف دیوید کینگ را مسح کرد
[ترجمه ترگمان]اسقف داوود پادشاه را تقدیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But he had blocked all her attempts to anoint him with love and sympathy.
[ترجمه گوگل]اما او تمام تلاش های او را برای مسح کردن او با عشق و همدردی مسدود کرده بود
[ترجمه ترگمان]اما او تمام تلاش خود را کرده بود تا با عشق و دلسوزی او را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This she anointed with deadly drugs and placing it in a casket she sent her sons with it to the new bride.
[ترجمه گوگل]او این را با داروهای کشنده مسح کرد و آن را در تابوت گذاشت و پسرانش را با آن نزد تازه عروس فرستاد
[ترجمه ترگمان]این زن با مواد مرگبار روغن می مالید و آن را در تابوتی می گذاشت که پسران خود را با آن به عروس جدید می فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روغن مالی کردن (فعل)
embrocate, anoint

تدهین کردن (فعل)
embrocate, anoint

انگلیسی به انگلیسی

• apply or rub oil or ointment; rub oil on a person's head or feet as part of a religious ceremony (such as in a christian baptism); smear with a liquid; ordain a person ceremonially or officially in office or to function, anele
to anoint someone means to pour oil or another liquid on them as part of a religious ceremony.

پیشنهاد کاربران

مسح کردن
لانگمن دیکشنری : چرب کردن
put oil on especially in a ceremony
تدهین کردن. لمس کردن. وارد جسم و جان ( روح ) کسی شدن از طرف خدا
✔️نوعی تقدس بخشیدن ( در مسیحیت )
saying it “anoints preselected leaders, misreads
local dynamics, misinterprets local balances of power, misuses its might, misjudges the toxicity of its embrace, encourages confrontation, exports political models and plays with the sectarian genie. ”
...
[مشاهده متن کامل]

NEW YORK TIMES@

مراسم تقدیس، تقدیس کردن، در مراسم مذهبی شاه یا ملکه اعلان کردن، تطهیر با اب یا روغن مقدس
مرهم بخشیدن
تقدس، پاکی
انتخاب کردن . برگزیدن

بپرس