astride

/əˈstraɪd//əˈstraɪd/

معنی: سوار بر اسب، با پاهای گشاد از هم
معانی دیگر: با پاهای از هم گشاده (مثل هنگام اسب سواری)، (دوچرخه و اسب و غیره) سوار، astraddle : با پاهای گشاد از هم

بررسی کلمه

حرف اضافه ( preposition )
(1) تعریف: over or upon and with a leg on each side of; straddling.

(2) تعریف: on both sides of; extending over or across; spanning.

- The bridge loomed astride the stream.
[ترجمه گوگل] پل در کنار نهر خودنمایی می کرد
[ترجمه ترگمان] پل از کنار نهر می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت و ( adjective, adverb )
(1) تعریف: with a leg on each side.

- He climbed up and sat astride.
[ترجمه گوگل] او بالا رفت و با پشت سرش نشست
[ترجمه ترگمان] سوار شد و سوار بر اسب نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: with the legs far apart.

جمله های نمونه

1. mehri sat astride a large white horse
مهری سوار بر اسب بزرگ و سفیدی بود.

2. She sat proudly astride her new motorbike.
[ترجمه گوگل]او با افتخار روی موتور جدیدش نشست
[ترجمه ترگمان]او با غرور روی موتور سیکلت جدیدش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That pretty girl rode astride the horse.
[ترجمه گوگل]آن دختر زیبا سوار اسب شد
[ترجمه ترگمان]دختر خوشگل سوار اسب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ladies ride horses by sitting astride or side-saddle.
[ترجمه گوگل]خانم ها سوار بر اسب یا زین کناری می نشینند
[ترجمه ترگمان]خانم ها با سوار شدن بر اسب یا زین اسب سواری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He sat astride the horse.
[ترجمه گوگل]سوار بر اسب نشست
[ترجمه ترگمان]بر اسب نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Napoleon stood astride the early 19th century like a giant.
[ترجمه گوگل]ناپلئون در اوایل قرن نوزدهم مانند یک غول پیشرو ایستاد
[ترجمه ترگمان]ناپلئون در اوایل قرن نوزدهم مانند غولی قد برافراشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was still sitting astride the bike, balancing it with his long, lean legs tautly encased in black leather.
[ترجمه گوگل]او همچنان بر روی دوچرخه نشسته بود و آن را با پاهای بلند و لاغرش که به طور محکم در چرم سیاه پوشانده شده بود، متعادل می کرد
[ترجمه ترگمان]او هنوز روی دوچرخه نشسته بود و با پاهای دراز و لاغر خود با چرم سیاه پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Feet astride, knees flexed, bodies perfectly balanced, the two began circling slowly, eyes locked, watchful.
[ترجمه گوگل]پاها باالرفته، زانوها خم شده، بدن کاملاً متعادل، هر دو به آرامی شروع به چرخیدن کردند، چشمان قفل شده و مراقب بودند
[ترجمه ترگمان]دو پا بلند شدند، زانوهایش خم شد، بدن کاملا متعادل بود، هر دو به آرامی شروع به چرخیدن کردند، چشمانش بسته و گوش به زنگ بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He sat astride a ladder-backed wooden chair, his legs splayed out in front of him.
[ترجمه گوگل]او روی صندلی چوبی نردبانی نشسته بود و پاهایش در مقابلش باز شده بود
[ترجمه ترگمان]روی یک صندلی چوبی پشتی نشسته بود و پاهایش را بغل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Budapest lies astride the river.
[ترجمه گوگل]بوداپست بر روی رودخانه قرار دارد
[ترجمه ترگمان]بوداپست در رودخانه آرمیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Holly was astride the supine form of one of the younger males, it was hard to tell which.
[ترجمه گوگل]هالی روی حالت خوابیده به پشت یکی از نرهای جوانتر سوار شده بود، تشخیص اینکه کدامیک سخت بود
[ترجمه ترگمان]هالی بر روی تخت دراز کشیده یکی از مردان کوچک تر نشسته بود و گفتنش سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were astride a single horse, tied back to back, being led along a skyline by the sheriff's posse.
[ترجمه گوگل]آنها سوار بر یک اسب تکی، پشت به پشت بسته شده بودند و توسط کلانتر در امتداد خط افق هدایت می شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها سوار یک اسب تنها بودند که به عقب بسته شده بودند و به عقب بسته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An old portrait shows her sitting astride a horse.
[ترجمه گوگل]پرتره ای قدیمی او را در حال نشستن بر روی اسب نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]یک عکس قدیمی نشان می دهد که او سوار بر اسب نشسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He swung himself astride the dragon awkwardly, because Rincewind was hanging on to his belt.
[ترجمه گوگل]او به طرز ناخوشایندی به سمت اژدها رفت، زیرا رینسویند به کمربندش آویزان بود
[ترجمه ترگمان]او با ناراحتی اژدها را تکان داد، چون Rincewind به کمربندش آویخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He stood there, legs astride.
[ترجمه گوگل]او همانجا ایستاده بود و پاهایش را به جلو باز کرده بود
[ترجمه ترگمان]او آنجا ایستاده بود، پاهایش را روی هم گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوار بر اسب (قید)
ahorse, horseback, astride

با پاهای گشاد از هم (قید)
astride, astraddle

تخصصی

[زمین شناسی] با پاهای گشاد از هم

انگلیسی به انگلیسی

• with one leg on each side, with legs stretched wide apart
with one leg on each side
if you sit or stand astride something, you sit or stand with one leg on each side of it.

پیشنهاد کاربران

در دو طرف، واقع شده در طرفین
✔️با پاهای از هم گشاده ( مثل هنگام اسب سواری )
She was sitting astride a horse
زین یا محل نشستن روی اسب، دوچرخه یا موتور
دو سوی، در دو سوی

بپرس