attested

/əˈtest//əˈtest/

(verb transitive) گواهی دادن (با to )، شهادت دادن، سوگند یاد کردن، تصدیق امضا کردن

جمله های نمونه

1. his signature has been attested by a notary
امضای او توسط محضر تصدیق شده است.

2. His handling of the crisis attested to his strength of character.
[ترجمه گوگل]برخورد او با بحران نشان دهنده قدرت شخصیت او بود
[ترجمه ترگمان]طرز برخورد او با بحران حاکی از قدرت شخصیت او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The handwriting expert attested to the genuineness of the signature.
[ترجمه گوگل]کارشناس دست خط اصالت امضا را تایید کرد
[ترجمه ترگمان]خطی که به سادگی آن را تصدیق می کرد به سادگی آن را تصدیق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her outstanding abilities were attested by her rapid promotion.
[ترجمه گوگل]توانایی های برجسته او با ارتقای سریع او تأیید شد
[ترجمه ترگمان]او از ترفیع سریع او مطلع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The man's ability was attested by his rapid promotion.
[ترجمه گوگل]توانایی این مرد با ارتقای سریع او تأیید شد
[ترجمه ترگمان]این مرد به وسیله ترفیع سریع او شهادت داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Luxurious furnishings attested to the wealth of the owner.
[ترجمه گوگل]اثاثیه مجلل نشان دهنده ثروت مالک است
[ترجمه ترگمان]مبل و اثاثیه به ثروت صاحب آن گواهی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Witnesses attested his account.
[ترجمه گوگل]شاهدان گزارش او را تأیید کردند
[ترجمه ترگمان]شهود او را شهادت دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As attested by the gleaming brass plaque beside the door.
[ترجمه گوگل]همانطور که توسط پلاک براق براق کنار در گواه است
[ترجمه ترگمان]همان طور که آن پلاک برنجی براق کنار در دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A late application because of illness must be attested by one of these people.
[ترجمه گوگل]درخواست دیرهنگام به دلیل بیماری باید توسط یکی از این افراد تأیید شود
[ترجمه ترگمان]یک درخواست دیرهنگام به دلیل بیماری باید توسط یکی از این افراد تایید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In credit transfer, the previous experience is always attested by an award or certificate from an awarding body.
[ترجمه گوگل]در انتقال اعتبار، تجربه قبلی همیشه با یک جایزه یا گواهی از یک نهاد اعطا کننده تایید می شود
[ترجمه ترگمان]در انتقال اعتبار، تجربه قبلی همیشه توسط یک جایزه یا گواهی نامه از یک هیات اعطای جایزه، گواهی داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Agriculture is attested in the words for cereals, the sickle, quern, pottery and the plough.
[ترجمه گوگل]کشاورزی در کلمات غلات، داس، کورن، سفال و گاوآهن گواهی می شود
[ترجمه ترگمان]کشاورزی از کلمات غله، داس، quern، کوزه و خیش به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is the position attested in many texts, both classical and post-classical.
[ترجمه گوگل]این موقعیتی است که در بسیاری از متون، چه کلاسیک و چه پس از کلاسیک به اثبات رسیده است
[ترجمه ترگمان]این همان موضعی است که در بسیاری از متون، هم کلاسیک و هم به سبک کلاسیک تایید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thus the importance of the whale oil is attested to.
[ترجمه گوگل]بنابراین اهمیت روغن نهنگ به اثبات می رسد
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، اهمیت روغن وال را تصدیق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Young graduates attested to the value of the program.
[ترجمه گوگل]فارغ التحصیلان جوان ارزش این برنامه را تأیید کردند
[ترجمه ترگمان]فارغ التحصیلان جوان از ارزش این برنامه خبر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• confirmed; verified, proven

پیشنهاد کاربران

دیده شده
Musical sense of "union of all parts in a performance" for "ensemble" in English first attested in 1844
معنای موسیقایی "پیوستن تمام قطعه ها در اجرا" برای واژه "ensemble" در زبان انگلیسی نخست در 1844 دیده شده است
تایید شده
اثبات شده
تصدیق شده، گواهی شده

بپرس