anticipating

جمله های نمونه

1. anticipating her request, i prepared the tea in advance
خواسته ی او را پیش بینی نموده و چای را از پیش آماده کردم.

انگلیسی به انگلیسی

• act or instance of waiting in expectation
expecting; looking forward to; preceding, coming before

پیشنهاد کاربران

پیش بینی کننده
چشم انتظاری
پیش بینی
سال ها قبل از چیزی، مدت ها پیش

بپرس