apprehensive

/ˌæprəˈhensɪv//ˌæprɪˈhensɪv/

معنی: بیم ناک، نگران، درک کننده، با هوش، زود فهم
معانی دیگر: ادراکی، وابسته به فهم، دلواپس، تیزهوش، تیزفهم، زود دریاب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: apprehensively (adv.), apprehensiveness (n.)
• : تعریف: feeling anxiety about future events.
مترادف: afraid, anxious, fearful, jittery, nervous
متضاد: confident
مشابه: alarmed, concerned, fretful, on edge, uneasy, worried

- At first he was thrilled about the promotion, but then he became apprehensive.
[ترجمه گوگل] او ابتدا از این ترفیع هیجان زده بود، اما پس از آن نگران شد
[ترجمه ترگمان] ابتدا از این ترفیع هیجان زده شد، اما بعد نگران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The storm warning made her apprehensive about the drive home.
[ترجمه گوگل] هشدار طوفان او را در مورد رانندگی به خانه نگران کرد
[ترجمه ترگمان] هشدار توفان او را نگران بازگشت به خانه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. man's apprehensive faculties
استعدادهای ادراکی بشر

2. the jobless old man was apprehensive of the future
پیرمرد بیکار نگران آینده بود.

3. The long delay had made me quite apprehensive.
[ترجمه گوگل]تاخیر طولانی من را کاملاً نگران کرده بود
[ترجمه ترگمان]این تاخیر طولانی مرا خیلی نگران کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We'd been a little apprehensive about their visit.
[ترجمه گوگل]ما کمی در مورد بازدید آنها نگران بودیم
[ترجمه ترگمان]کمی نگران دیدار آن ها بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was rather apprehensive of failure.
[ترجمه گوگل]او نسبتاً از شکست می ترسید
[ترجمه ترگمان]او از شکست بیشتر نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I am apprehensive that she may fall ill.
[ترجمه Reza Ravand] می ترسم بیمارشود.
|
[ترجمه گوگل]من می ترسم که او ممکن است بیمار شود
[ترجمه ترگمان]من نگران این هستم که ممکن است بیمار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was deeply apprehensive about her future.
[ترجمه حمید عباسی] او بابت آینده اش عمیقاً دلواپس بود.
|
[ترجمه گوگل]او عمیقاً در مورد آینده خود نگران بود
[ترجمه ترگمان]او در مورد آینده او خیلی نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some had apprehensive looks on their faces.
[ترجمه گوگل]برخی چهره های دلهره آمیز داشتند
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها نگران به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You have no reason to be apprehensive of the future.
[ترجمه حمید عباسی] دلیلی ندارد که نگرانت آینده ات باشی.
|
[ترجمه گوگل]دلیلی برای نگرانی از آینده ندارید
[ترجمه ترگمان]تو هیچ دلیلی نداری که نگران آینده باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. People are still terribly apprehensive about the future.
[ترجمه گوگل]مردم هنوز به شدت نگران آینده هستند
[ترجمه ترگمان]مردم هنوز خیلی نگران آینده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was a little apprehensive about the effects of what I had said.
[ترجمه حمید عباسی] کمی دل نگران عواقب حرف بودم.
|
[ترجمه گوگل]من از تأثیرات آنچه گفته بودم کمی نگران بودم
[ترجمه ترگمان]از اثرات آنچه گفته بودم نگران بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was deeply apprehensive that something might go wrong.
[ترجمه گوگل]او عمیقاً نگران بود که ممکن است مشکلی پیش بیاید
[ترجمه ترگمان]سخت نگران بود که مبادا چیزی اشتباه پیش بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was apprehensive that something would go wrong.
[ترجمه گوگل]می ترسیدم مشکلی پیش بیاید
[ترجمه ترگمان]من نگران این بودم که یه چیزی اشتباه پیش بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Anyway, she looked very apprehensive after that and asked what I wanted.
[ترجمه گوگل]به هر حال، بعد از آن خیلی نگران به نظر رسید و پرسید که من چه می خواهم
[ترجمه ترگمان]به هر حال، بعد از آن خیلی نگران به نظر می رسید و از من پرسید که چه می خواهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some of Sydney's residents are apprehensive about the prospect of a modern equivalent of Elis's tumult.
[ترجمه گوگل]برخی از ساکنان سیدنی از چشم انداز یک معادل مدرن از هیاهوی الیس نگران هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از ساکنان سیدنی نگران این هستند که یک معادل مدرن از آشوب Elis بوجود آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیمناک (صفت)
abhorrent, anxious, apprehensive, careful, fearful, tremulous, umbrageous

نگران (صفت)
apprehensive, agog, agaze, gazing, solicitous, anguished

درک کننده (صفت)
apprehensive, sentient, prehensile

با هوش (صفت)
apprehensive, bright, clever, understanding, smart, keen, shrewd, spry, intelligent, ingenious, spiffy, knowing, sagacious, knowledgeable, precocious, swish

زود فهم (صفت)
apprehensive, exoteric

انگلیسی به انگلیسی

• worried, concerned
someone who is apprehensive is afraid that something terrible may happen.

پیشنهاد کاربران

نگران. دلواپس. بیمناک ۲. حاکی از نگرانی ۳. تیزهوش. تیز
مثال:
Or that of a rainstorm from the sky wherein is darkness, thunder, and lightning, they put their fingers in their ears due to the thunderclaps, apprehensive of death, and Allah besieges the faithless.
...
[مشاهده متن کامل]

یا آن {همچون} باران سیل آسایی از آسمان است که همراه با تاریکی و رعد و صاعقه است. آنها به سبب صدای رعد بیمناک از مرگ، انگشتان خود را در گوشهایشان قرار می دهند، و خداوند بر کافران احاطه دارد.
�أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ ۚ وَاللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ�

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : apprehend
اسم ( noun ) : apprehension
صفت ( adjective ) : apprehensive
قید ( adverb ) : apprehensively
دل نگران، دل واپس، به هوش
نگران و دلواپس ( بودن )
adjective
[more apprehensive; most apprehensive] :
🔴afraid that something bad or unpleasant is going to happen : feeling or showing fear or apprehension about the future
◀️He was quite apprehensive [=fearful, uneasy] about the surgery.
◀️She gave me an apprehensive [=anxious] look
سلام تفاوت apprehensive و anxious
معنی apprehensive: نگران بودن از اتفاقی که قراره انجام بدیم یا قراره رخ بده
مثلا: نگران بودن از قرار ملاقات کاری
I'm very apprehensive about tomorrow's meeting.
...
[مشاهده متن کامل]

حالا anxious: علاوه بر اینکه احساس نگرانی هستش، کمی حالب عصبی ( nervous ( هم دخیل هستش
مثل: زمانی که دیر میکنیم و والدینمان احساس نگرانی و خودخوری میکنن

سلام تفاوت anxious و apprehensive چیه؟ آیا میتونیم به جای هم دیگه ازشون استفاده کنیم؟

بپرس