assertively

جمله های نمونه

1. he defended his actions so assertively that everyone thought he was right
با چنان سماجتی از اعمال خود دفاع می کرد که همه فکر کردند حق با اوست.

2. "You don't need to do that," said Pearl assertively.
[ترجمه گوگل]پرل با قاطعیت گفت: "نیازی به انجام این کار ندارید "
[ترجمه ترگمان]پرل assertively می گوید: \" لازم نیست این کار را بکنی \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Prince Charles condemned the assertively modernist style of architecture.
[ترجمه گوگل]شاهزاده چارلز سبک معماری قاطعانه مدرنیستی را محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده چارلز سبک مدرنیست assertively را محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The best way to behave is to act assertively, she said.
[ترجمه گوگل]او گفت که بهترین راه برای رفتار این است که قاطعانه عمل کنید
[ترجمه ترگمان]او گفت: بهترین راه برای رفتار کردن این است که assertively عمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But secondly, and more assertively, they examine the extremely diverse ways in which ontological insecurity is both generated and overcome.
[ترجمه گوگل]اما ثانیا، و قاطعانه‌تر، آنها راه‌های بسیار متنوعی را بررسی می‌کنند که در آن ناامنی هستی‌شناختی هم ایجاد می‌شود و هم بر آن غلبه می‌شود
[ترجمه ترگمان]اما دوم، و assertively، آن ها روش های بسیار گوناگونی را مورد بررسی قرار می دهند که در آن، عدم امنیت هستی شناسی، هم تولید شده و هم بر آن غلبه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. State your reasons clearly and assertively make your request.
[ترجمه گوگل]دلایل خود را به وضوح بیان کنید و با قاطعیت درخواست خود را مطرح کنید
[ترجمه ترگمان]دلایل خود را به روشنی بیان کنید و assertively درخواست خود را بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Well - informed Hong Kong authority took assertively measure by repatriated them on their landing in Hong Kong.
[ترجمه گوگل]مقامات آگاه هنگ کنگ قاطعانه با بازگرداندن آنها به کشورشان در هنگ کنگ اقدام کردند
[ترجمه ترگمان]مقامات رسمی هنگ کنگ این اقدام را با برگرداندن آن ها به landing در هنگ کنگ انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bluntly, assertively refusing to comply with their demands withers them, because in their warped emotional environment, one person in each twosome must always dominate, the other be dominated.
[ترجمه گوگل]صراحتاً امتناع قاطعانه از انجام خواسته‌هایشان آنها را پژمرده می‌کند، زیرا در محیط عاطفی پیچیده‌شان، یک نفر از هر دو نفر باید همیشه تسلط داشته باشد و دیگری تحت تسلط باشد
[ترجمه ترگمان]به دلیل این که در محیط عاطفی منحرف آن ها، یک فرد در هر یک از طرفین باید همیشه تسلط داشته باشد، دیگری تحت سلطه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sometimes when you think you're speaking assertively, your body is sending a different message.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات وقتی فکر می کنید که قاطعانه صحبت می کنید، بدن شما پیام دیگری را ارسال می کند
[ترجمه ترگمان]گاهی وقتی شما فکر می کنید که دارید حرف می زنید، بدن تان پیام متفاوتی ارسال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The clearer you are about your behavioural rights the better prepared you are to handle tricky situations assertively.
[ترجمه گوگل]هرچه در مورد حقوق رفتاری خود شفاف‌تر باشید، آمادگی بیشتری برای برخورد قاطعانه با موقعیت‌های دشوار خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر در مورد حقوق رفتاری تان صحبت کنید، بهتر است که شرایط سخت تری را حل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Using the right body language helps you communicate more assertively.
[ترجمه گوگل]استفاده از زبان بدن مناسب به شما کمک می کند تا با قاطعیت بیشتری ارتباط برقرار کنید
[ترجمه ترگمان]استفاده از زبان بدنی مناسب به شما در برقراری ارتباط بیشتر کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The key to expressing anger healthfully is to do it assertively; not aggressively or passively.
[ترجمه گوگل]کلید ابراز خشم سالم این است که آن را قاطعانه انجام دهید نه تهاجمی یا منفعلانه
[ترجمه ترگمان]کلید بیان خشم، این است که این کار را بدون خشونت انجام دهد؛ نه تهاجمی یا منفعل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Finally, all conditions will be right for you to move ahead assertively on professional matters.
[ترجمه گوگل]در نهایت، همه شرایط برای شما مناسب خواهد بود تا با قاطعیت در مسائل حرفه ای پیش بروید
[ترجمه ترگمان]در نهایت، همه شرایط برای شما درست خواهد بود که در مسائل حرفه ای پیش بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He marches to the entrance of the henabode and pokes out his head assertively: Ah ha!
[ترجمه گوگل]به سمت ورودی هنابود می رود و با قاطعیت سرش را بیرون می آورد: آها!
[ترجمه ترگمان]به سوی ورودی of می رود و سر خود را به بیرون فرو می برد: آه، ها!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• forcefully, aggressively

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : assert
اسم ( noun ) : assertion / assertiveness
صفت ( adjective ) : assertive
قید ( adverb ) : assertively
i don't want prince on a white horse
قاطعانه
جسورانه ـ پرمدعا

بپرس