backside

/ˈbækˌsaɪd//ˈbæksaɪd/

معنی: پشت، کفل، عقب هر چیزی
معانی دیگر: عقب، بخش پشتی هرچیز، خصوصی، محرمانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) the fleshy portion of the body upon which one sits; buttocks.
مشابه: bottom, buttock, rear

(2) تعریف: the rear portion of anything.
متضاد: front
مشابه: back

جمله های نمونه

1. After cycling for the whole day, my backside was very sore.
[ترجمه گوگل]بعد از تمام روز دوچرخه سواری، پشتم خیلی درد می کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه تمام روز دوچرخه سواری کردم، باسن من خیلی درد گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She needs a kick up the backside .
[ترجمه گوگل]او به یک لگد از پشت نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]اون به یه اردنگی احتیاج داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some help you were! You sat on your backside most of the afternoon!
[ترجمه گوگل]برخی از کمک شما بود! بیشتر بعدازظهر پشت سرت نشستی!
[ترجمه ترگمان]! یه کم کمک کردی! تو بیشتر بعد از ظهر رو پشت سرت نشسته بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You'll get a smack on your backside if you're not careful.
[ترجمه گوگل]اگر مواظب نباشید به پشتتان خوشبو می شود
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشی یک ضربه محکم به باسن تو می زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Get off your backside and do some work!
[ترجمه گوگل]از پشت خود خارج شوید و کمی کار کنید!
[ترجمه ترگمان]کونت رو قطع کن و یه کار بکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He sits on his backside.
[ترجمه گوگل]پشتش می نشیند
[ترجمه ترگمان]اون پشت سرش نشسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the word backside outraged him to the depths of his soul.
[ترجمه گوگل]اما کلمه پشت سر او را تا اعماق روحش خشمگین کرد
[ترجمه ترگمان]اما کلمه باسن او را به اعماق روح خود رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The guard fell on his backside.
[ترجمه گوگل]نگهبان به پشتش افتاد
[ترجمه ترگمان]نگهبان پشت سرش به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The guard signals to the rearward backside observer as he passes.
[ترجمه گوگل]نگهبان هنگام عبور به ناظر عقبی علامت می دهد
[ترجمه ترگمان]نگهبان هنگام عبور از پشت ناظر به پشت سر اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jinju stood up, brushed the dirt off her backside with her bundle, and slowly headed home.
[ترجمه گوگل]جینجو بلند شد، خاک پشتش را با دسته اش پاک کرد و به آرامی به سمت خانه رفت
[ترجمه ترگمان]Jinju بلند شد، گرد و خاک را با بقچه ای کنار زد و به آرامی به طرف خانه برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I do all the work, while all you do is sit around on your backside all day.
[ترجمه گوگل]من تمام کارها را انجام می‌دهم، در حالی که تنها کاری که شما انجام می‌دهید این است که تمام روز را پشت سرتان بنشینید
[ترجمه ترگمان]من همه کارا رو انجام میدم، و تنها کاری که تو می کنی اینه که کل روز رو پشت سر داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What he needs is a good boot up the backside!
[ترجمه گوگل]چیزی که او نیاز دارد یک چکمه خوب در پشت است!
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که نیاز داره یه چکمه خوب بالای باسن هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She's so lazy - she needs a good boot up the backside.
[ترجمه گوگل]او خیلی تنبل است - او به یک چکمه خوب از پشت نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]اون خیلی تنبل است - اون به یک چکمه خوب احتیاج داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He gave the donkey a mighty prod in the backside.
[ترجمه گوگل]او به الاغ یک اسب قدرتمند در پشتش داد
[ترجمه ترگمان]ضربه محکمی به الاغ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was woken some time later by being kicked in the backside quite painfully.
[ترجمه گوگل]مدتی بعد با لگد دردناکی به پشتش بیدار شد
[ترجمه ترگمان]چند لحظه بعد با لگد به پشت به طور دردناک از خواب بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پشت (اسم)
back, rear, support, continuation, sequel, backbone, backside, reverse, dorsum, back part, generation, flesh side, wrong side

کفل (اسم)
seat, slat, backside, posterior, rump, hip, buttock, gluteus, breech, haunch, hunkers, toby

عقب هر چیزی (اسم)
backside

تخصصی

[فوتبال] سمت دفاع

انگلیسی به انگلیسی

• butt, rear-end, buttocks
your backside is the part of your body that you sit on; an informal word.

پیشنهاد کاربران

{عامیانه} ما تحت. کفل
مثال:
After cycling for the whole day, my backside was very sore.
بعد از دوچرخه سواری کردن در تمام روز، کفلم خیلی درد دارد.
این واژه به پشت هر چیزی اطلاق میشه
مثلا پشت یک ساختمان ، پشت یک مسجد ، پشت یک گنجه
اما یک معنای عامیانه ای هم دارد ( باسن )
backside ( n ) ( b�ksaɪd ) =the part of the body that you sit on, synonym behind, bottom, e. g. Get up off your backside and do some work!
backside
باسن!

بپرس