believable

/bəˈliːvəbl̩//bɪˈliːvəbl̩/

معنی: قابل قبول، باور کردنی
معانی دیگر: باور کردنی، قابل قبول

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: believability (n.)
(1) تعریف: able to be believed; credible; convincing.
مترادف: convincing, credible
متضاد: doubtful, dubious, incredible, unbelievable
مشابه: likely, sincere

- a believable story
[ترجمه گوگل] یک داستان قابل باور
[ترجمه ترگمان] یه داستان باور نکردنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a believable witness
[ترجمه گوگل] یک شاهد قابل باور
[ترجمه ترگمان] یه شاهد قابل باور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: convincing as a portrayal or representation of something real; true to life.
مترادف: convincing, true
متضاد: unconvincing
مشابه: realistic

- The antagonist was the only believable character in the show.
[ترجمه گوگل] آنتاگونیست تنها شخصیت قابل باور در نمایش بود
[ترجمه ترگمان] دشمن تنها شخصیت قابل باور قابل باور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The ingenue gave a believable performance.
[ترجمه گوگل] Ingenue عملکرد باورنکردنی ارائه داد
[ترجمه ترگمان] The عملکرد قابل باور داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. it is not believable
باور کردنی نیست

2. All the characters were very believable.
[ترجمه گوگل]همه شخصیت ها بسیار باورپذیر بودند
[ترجمه ترگمان] همه شخصیت ها قابل باور بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But I am very much believable, however, you'll get him to come.
[ترجمه گوگل]اما من بسیار قابل باور هستم، با این حال، شما او را مجبور خواهید کرد که بیاید
[ترجمه ترگمان]با این حال، من خیلی باور پذیر هستم، شما او را به اینجا خواهید آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is hardly believable that such a pretty young lady is as bold as brass.
[ترجمه گوگل]به سختی می توان باور کرد که چنین بانوی جوان زیبایی به اندازه برنج جسور باشد
[ترجمه ترگمان]بعید است که چنین خانم جوان خوشگلی مثل مس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I find her story hardly believable.
[ترجمه گوگل]به نظر من داستان او به سختی قابل باور است
[ترجمه ترگمان] داستانش رو به سختی باور می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This excellent thriller is fast paced and believable.
[ترجمه گوگل]این مهیج عالی سریع و باورپذیر است
[ترجمه ترگمان]این فیلم مهیج فوق العاده به سرعت در حال قدم زدن و believable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The complex plot is riveting and entirely believable.
[ترجمه گوگل]طرح پیچیده جذاب و کاملاً باورپذیر است
[ترجمه ترگمان]این طرح پیچیده، جذاب و کاملا قابل باور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her explanation certainly sounded believable.
[ترجمه گوگل]توضیحات او مطمئناً باورپذیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]توضیحات او مسلما باورکردنی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Courageous behaviour and dogged endurance are more believable here than in many other types of adventure-story.
[ترجمه گوگل]رفتار شجاعانه و استقامت سرسختانه در اینجا بیشتر از بسیاری از انواع دیگر داستان های ماجراجویی قابل باور است
[ترجمه ترگمان]رفتار شجاعانه و استقامت dogged در اینجا more از بسیاری از انواع دیگر داستان های ماجراجویانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I promise you, Doctor, the solution is quite believable.
[ترجمه گوگل]من به شما قول می دهم دکتر، راه حل کاملاً قابل باور است
[ترجمه ترگمان] بهت قول میدم، دکتر، راه حل کاملا قابل باوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the opener, the action is believable, and the effects sharp.
[ترجمه گوگل]در بازکن، عمل باورپذیر است، و اثرات تیز
[ترجمه ترگمان]در بازی اول، این عمل باورکردنی، و اثرات تیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Very laudable, Leo, but hardly believable.
[ترجمه گوگل]بسیار ستودنی، لئو، اما به سختی قابل باور است
[ترجمه ترگمان]، خیلی عالی بود، لیو ولی باورکردنی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In addition, government policies need to be believable; banning cigarette advertising would almost certainly cut consumption.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سیاست های دولت باید قابل باور باشد ممنوعیت تبلیغات سیگار به طور قطع مصرف را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر آن، سیاست های دولت باید قابل باور باشد؛ ممنوعیت تبلیغات سیگار به طور قطع مصرف را کاهش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her story is told in a straightforward, believable fashion.
[ترجمه گوگل]داستان او به شکلی ساده و قابل باور روایت می شود
[ترجمه ترگمان]داستان او به شکلی ساده و باورکردنی به او گفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And the manslaughter charges were much more believable, and would be harder to fight.
[ترجمه گوگل]و اتهامات قتل عمد بسیار قابل باورتر بود و مبارزه با آن سخت تر بود
[ترجمه ترگمان]و اتهام قتل بیشتر قابل باوره و مبارزه هم سخت تر میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل قبول (صفت)
acceptable, passable, admissible, tolerable, allowable, believable, receivable, acceptive

باور کردنی (صفت)
believable, plausible, credible, probable, likely

انگلیسی به انگلیسی

• credible, may be believed
something that is believable makes you think that it could be true or real.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : believe
✅️ اسم ( noun ) : belief / believability / believer
✅️ صفت ( adjective ) : believable
✅️ قید ( adverb ) : believably
قابل باور
باورپذیر، پذیرفتنی

بپرس