bombardment

/bamˈbɑːrdmənt//bɒmˈbɑːdmənt/

معنی: بمباران
معانی دیگر: بمباران

جمله های نمونه

1. aerial bombardment
بمباران هوایی

2. pinpoint bombardment
بمباران دقیق

3. they reduced the city by constant bombardment
با بمباران مداوم شهر را به زانو در آوردند.

4. children were evacuated to the country to be safe from bombardment
بچه ها را به دهات بردند تا از بمباران در امان باشند.

5. Their forces capitulated five hours after the Allied bombardment of the city began.
[ترجمه گوگل]نیروهای آنها پنج ساعت پس از شروع بمباران شهر توسط متفقین تسلیم شدند
[ترجمه ترگمان]نیروهای آن ها پنج ساعت پس از بمباران متفقین در شهر تسلیم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The allies let loose an intensive artillery bombardment over the border.
[ترجمه گوگل]متفقین یک بمباران شدید توپخانه ای را بر فراز مرز انجام دادند
[ترجمه ترگمان]متفقین اجازه رها کردن یک بمباران شدید توپخانه از سوی مرز را دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The enemy mad bombardment caused unprecedented death and destruction in the country.
[ترجمه گوگل]بمباران جنون آمیز دشمن باعث مرگ و ویرانی بی سابقه ای در کشور شد
[ترجمه ترگمان]بمباران جنون آمیز دشمن باعث مرگ بی سابقه و نابودی کشور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They have withstood heavy bombardment for many months.
[ترجمه گوگل]آنها چندین ماه در برابر بمباران های سنگین مقاومت کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها به مدت چندین ماه در برابر بمباران سنگین مقاومت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Meanwhile, the massive aerial bombardment/bombing of military targets continued unabated.
[ترجمه گوگل]در همین حال، بمباران هوایی/بمباران گسترده اهداف نظامی بی وقفه ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]در همین حال، بمباران هوایی انبوه \/ بمباران اهداف نظامی بی وقفه ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The city came under heavy bombardment.
[ترجمه گوگل]شهر زیر بمباران شدید قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]شهر تحت بمباران سنگین قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The heavy artillery bombardment reduced the village to ruins.
[ترجمه گوگل]بمباران شدید توپخانه روستا را به ویرانه تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]بمباران سنگین توپخانه، روستا را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The city has been under constant bombardment for three days.
[ترجمه گوگل]این شهر به مدت سه روز زیر بمباران مداوم بوده است
[ترجمه ترگمان]این شهر به مدت سه روز تحت بمباران دائمی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many people were killed in the bombardment.
[ترجمه گوگل]در این بمباران افراد زیادی کشته شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در بمباران کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our armies have come under heavy bombardment.
[ترجمه گوگل]ارتش ما زیر بمباران شدید قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان] ارتش ما با بمباران سنگین اومده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fall of the city followed heavy bombardment.
[ترجمه گوگل]سقوط شهر در پی بمباران شدید
[ترجمه ترگمان]سقوط شهر پس از بمباران سنگین صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بمباران (اسم)
bombardment

تخصصی

[برق و الکترونیک] بمباران ذره ای 1. فرایند هدایت الکترونهای پر انرژی به طرف جسم که منجر به گیس ثانویه الکترونها، گرمایش ،فلوئورسانی ،واپاشی،یا تولید پرتوهای ایکس شود. 2. فرایند هدایت الکترونها یا سایر ذرات پر سرعت به طرف اتمها یا ذرات کوچکتر.

انگلیسی به انگلیسی

• shelling, gunfire; bombing
a bombardment is a strong and continuous attack of gunfire or bombing.
a bombardment of questions, criticism, and so on is constant aggressive questioning or complaining.

پیشنهاد کاربران

بپرس