bracketed

/ˈbrækɪtɪd//ˈbrækɪtɪd/

برابر، مساوی

جمله های نمونه

1. a bracketed question mark
نشان پرسشی که در میان دو کروشه قرار گرفته

2. the names of amir kabir and nasser-e-din shah are bracketed in history
نام های امیرکبیر و ناصرالدین شاه در تاریخ به هم مربوط هستند (با هم تداعی می شوند).

انگلیسی به انگلیسی

• a bracketed word, expression, or sentence has brackets written around it.

پیشنهاد کاربران

مشمولِ. . .
داخل پرانتز، پرانتزشده
bracketed text added : متن داخل پرانتز اضافه شده است

بپرس