breaking and entering

/ˈbreɪkɪŋ ænd ˈɛntərɪŋ//ˈbreɪkɪŋ ænd ˈɛntərɪŋ/

(حقوق) ورود غیرقانونی، دخول از راه شکستن در و غیره یا باز کردن قفل یا چفت به منظور ارتکاب جرم (breaking and entry هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the felony of gaining forcible entry to a building belonging to another, with the intent of committing a crime.

جمله های نمونه

1. As Britain's imperial pretensions became threadbare most of us made the break and entered the post-imperial world.
[ترجمه گوگل]همانطور که ادعاهای امپریالیستی بریتانیا نخ نما شد، اکثر ما شکست خوردیم و وارد دنیای پسا امپراتوری شدیم
[ترجمه ترگمان]چون ادعای امپراتوری بریتانیا بیشتر از همه ما را از هم جدا کرد و وارد کاخ امپراطوری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In 1948 he was found guilty of breaking and entering.
[ترجمه گوگل]در سال 1948 او به دلیل شکستن و ورود مجرم شناخته شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۴۸ او به جرم شکستن و ورود مجرم شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To prevent anyone from breaking and entering after hours, we have a security camera.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از شکستن و ورود کسی بعد از ساعت کاری، دوربین امنیتی داریم
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از شکستن و ورود افراد بعد از ساعت ها، ما یک دوربین امنیتی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He booked the suspect on a charge of breaking and entering.
[ترجمه گوگل]او مظنون را به اتهام شکستن و ورود رزرو کرد
[ترجمه ترگمان]او مظنون را به اتهام شکستن و ورود متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When It comes to breaking and entering, I defer to Kapowski.
[ترجمه گوگل]وقتی صحبت از شکستن و ورود به میان می‌آید، من را به کاپوسکی موکول می‌کنم
[ترجمه ترگمان]وقتی که وارد شدن و وارد شدن می شوم، به kapowski می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Four years later in Birmingham, he was arrested for breaking and entering.
[ترجمه گوگل]چهار سال بعد در بیرمنگام، او را به دلیل شکستن و ورود دستگیر کردند
[ترجمه ترگمان]چهار سال بعد در بیرمنگام برای شکستن و ورود دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In all my years on newspapers, I've never gone as far as breaking and entering.
[ترجمه گوگل]در تمام سال‌هایی که در روزنامه‌ها کار می‌کردم، هرگز به اندازه شکستن و وارد شدن پیش نرفتم
[ترجمه ترگمان]در تمام سال هایی که در روزنامه ها بودم، تا به حال از هم جدا نشده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Groceries in hand, I crossed the threshold and moved into the entering phase of breaking and entering.
[ترجمه گوگل]بقالی که در دست داشتم، از آستانه عبور کردم و وارد فاز شکستن و ورود شدم
[ترجمه ترگمان]از آستانه در گذشتم و وارد مرحله ورود و وارد شدن شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Vernon Dersley : I demand that you leave at once. You are breaking and entering.
[ترجمه گوگل]ورنون درسلی: من از شما می خواهم که فوراً بروید می شکنی و وارد می شوی
[ترجمه ترگمان]عمو ورنون گفت: خواهش می کنم فورا از اینجا برید تو داری وارد میشی و وارد میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had been given a five-year prison sentence for the crime of breaking and entering into a poolroom in Panama City, Florida.
[ترجمه گوگل]او به جرم شکستن و ورود به اتاق استخر در پاناما سیتی فلوریدا به پنج سال زندان محکوم شده بود
[ترجمه ترگمان]او به جرم شکستن و ورود به a در شهر پاناما فلوریدا به پنج سال زندان محکوم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was held by the police on a charge of breaking and entering.
[ترجمه گوگل]وی به اتهام شکستن و ورود توسط پلیس بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]پلیس مسئول شکستن و وارد شدن توسط پلیس بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

به صورت غیر قانونی وارد جایی شدن اعم از ساختمان، وبسایت و …

بپرس