broach

/broʊt͡ʃ//brəʊt͡ʃ/

معنی: سیخ، سنجاق کراوات، شکل سیخ، برش، سوراخ کردن، نوشابه دراوردن، بسیخ کشیدن، تخلف کردن از، برای نخستین بار باز کردن، باز کردن یا مطرح نمودن
معانی دیگر: سوراخ کردن بشکه، مطرح کردن، به موضوعی (معمولا ناخوشایند) اشاره کردن، پیش کشیدن (مطلب)، لب گشادن، سیخ کباب، میله، (زبانه یا تیغه ی دستگاهی که برای ایجاد یا گشاد کردن سوراخ به کار می رود) زبانه ی مته، بشکه سوراخ کن، گشاد کردن (سوراخ)، فراخ کردن (سوراخ یا دهانه)، سوراخ (ایجاد شده توسط مته)، سوراخی که در بشکه ی آبجو و شراب و غیره می کنند تا محتویات آن را بیرون بیاورند، شکل سی، بشکل مته، سورا کن، سورا  کردن، نوشابه دراوردن از چلیک، بسی کشیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tapered tool for making, shaping, or enlarging holes; gimlet.
مترادف: awl, gimlet
مشابه: borer, chisel

(2) تعریف: the hole made by such a tool.
مشابه: bore, boring, hole

(3) تعریف: a spit for roasting meat.
مترادف: spit
مشابه: brochette, rod, skewer
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: broaches, broaching, broached
(1) تعریف: to suggest or mention for the first time; bring up.
مترادف: moot, raise
مشابه: advance, introduce, mention, pose, propose, suggest

- I hesitated to broach the subject of his drinking.
[ترجمه گوگل] تردید داشتم که موضوع نوشیدن او را مطرح کنم
[ترجمه ترگمان] درنگ کردم تا موضوع مشروب خوردن او را در میان بگذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to create or enlarge (a hole), esp. in order to draw out liquid, as from a cask.
مترادف: tip
مشابه: bore
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to break the surface of the water.
مترادف: breach, surface

- The whale broached as it swam away.
[ترجمه گوگل] نهنگ در حالی که در حال شنا کردن بود، شکافت
[ترجمه ترگمان] هنگام شنا کردن وال به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to veer so as to be broadside to the wind and waves (usu. fol. by "to").
مشابه: veer

جمله های نمونه

1. broach to
(کشتی بادبانی) طوری چرخیدن که باد از پهلو به کشتی بخورد (و خطر چپ شدن به وجود بیاید)

2. Shall we broach another cask of wine?
[ترجمه گوگل]آیا یک ظرف شراب دیگر بریزیم؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه cask دیگه رو شروع کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I thought I'd better broach the matter with my boss.
[ترجمه گوگل]فکر کردم بهتر است موضوع را با رئیسم در میان بگذارم
[ترجمه ترگمان]فکر کردم بهتره این موضوع رو با رئیسم مطرح کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let's broach another bottle of wine.
[ترجمه گوگل]بیایید یک بطری شراب دیگر باز کنیم
[ترجمه ترگمان]بیا یه بطری دیگه شراب بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I wondered how I should broach the subject .
[ترجمه گوگل]من تعجب کردم که چگونه باید موضوع را مطرح کنم
[ترجمه ترگمان]در این فکر بودم که چگونه باید موضوع صحبت را مطرح کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was dreading having to broach the subject of money to her father.
[ترجمه گوگل]او از اینکه مجبور شود موضوع پول را برای پدرش مطرح کند می ترسید
[ترجمه ترگمان]از این که مجبور بود موضوع پول را با پدرش در میان بگذارد وحشت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The report fails to broach some important questions.
[ترجمه گوگل]در این گزارش برخی از سوالات مهم مطرح نشده است
[ترجمه ترگمان]این گزارش موفق به مطرح کردن برخی سوالات مهم نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I would like to broach the subject to her.
[ترجمه گوگل]من می خواهم موضوع را برای او مطرح کنم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم در این مورد با او صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He decided not to broach the subject of divorce until his wife had recovered from her illness.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت تا زمانی که همسرش از بیماری شفا پیدا نکند، موضوع طلاق را مطرح نکند
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت موضوع طلاق را در پیش بگیرد تا اینکه همسرش از بیماری خود بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now, popular magazines regularly broach the subject.
[ترجمه گوگل]اکنون مجلات معروف مرتباً این موضوع را مطرح می کنند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، مجلات پرطرفدار به طور منظم این موضوع را مطرح می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Everqueen herself gifted him with a heart-shaped broach which she had woven with enchantments for his safe return.
[ترجمه گوگل]خود اورکوئن یک دستبند به شکل قلب به او هدیه داد که برای بازگشت امن او با افسون بافته بود
[ترجمه ترگمان]او با a قلبی که به شکل قلب به شکل قلب در امده بود، او را با سحر و جادو برای بازگشت سالم خود از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Popular magazines now broach the subject of mental illness, while the government is encouraging research into mental health.
[ترجمه گوگل]مجلات مشهور اکنون به موضوع بیماری روانی می پردازند، در حالی که دولت تحقیق در مورد سلامت روان را تشویق می کند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر مجلات مردمی موضوع بیماری روانی را مطرح می کنند، در حالی که دولت تحقیقات را در زمینه سلامت روانی تشویق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Again carries on the design to the broach chip breaker.
[ترجمه گوگل]دوباره طراحی را به تراشه شکن بروش می کشد
[ترجمه ترگمان]باز هم چنین طرحی را به عنوان یک breaker broach مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The proper broach was designed and the cooling method was improved in view of the feature of processed material.
[ترجمه گوگل]برنج مناسب طراحی شد و روش خنک سازی با توجه به ویژگی مواد فرآوری شده بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]The مناسب طراحی شد و روش خنک کننده در نگاه به ویژگی مواد پردازش شده بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I will broach your idea to the committee.
[ترجمه گوگل]من ایده شما را به کمیته ارائه خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد شما را به کمیته خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیخ (اسم)
prod, goad, gad, spur, grill, stylet, broach, skewer, ramrod, poker, spit, fid

سنجاق کراوات (اسم)
brooch, broach, scarf pin, tiepin

شکل سیخ (اسم)
broach

برش (اسم)
cut, cutting, abscission, incision, section, slice, dissection, mammock, borsch, borscht, broach, slash, clip, concision, scissoring, truncation, slicing, hack, excision, resection, snip, snipping

سوراخ کردن (فعل)
stick, puncture, bore, gimlet, delve, gore, jab, pierce, dig a hole, perforate, notch, thrust, broach, punch, cut a hole, stab, impale, peck a hole

نوشابه دراوردن (فعل)
broach

بسیخ کشیدن (فعل)
truss, broach, spit

تخلف کردن از (فعل)
contravene, broach, infringe, transgress

برای نخستین بار باز کردن (فعل)
broach

باز کردن یا مطرح نمودن (فعل)
broach

انگلیسی به انگلیسی

• open a bottle; pierce a cask; open a subject for discussion
when you broach a subject, you mention it in order to start a discussion on it.

پیشنهاد کاربران

همون bring up هست
پیش کشیدن ( موضوعی ) ، سرگشادن
باز کردن یا مطرح نمودن موضوع
واشکافی کردن

بپرس