buckled

/ˈbəkl̩//ˈbʌkl̩/

سگک، قلاب، پیچ، باسگک بستن، دست وپنجه نرم کردن، تسمه فلزی، چپ راست، خم شدن

جمله های نمونه

1. the asphalt heaved and buckled in the heat
اسفالت در گرما باد کرد و قلمبه شد.

2. He won't start the car until we've all buckled up.
[ترجمه گوگل]او ماشین را روشن نمی‌کند تا زمانی که همه‌مان خودمان را محکم نکنیم
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که همه ما به این نتیجه رسیدیم اون ماشین رو روشن نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The intense heat buckled the road.
[ترجمه گوگل]گرمای شدید جاده را خم کرد
[ترجمه ترگمان]گرمای شدید جاده را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The rails buckled under the intense heat of the fire.
[ترجمه گوگل]ریل ها زیر گرمای شدید آتش خم شدند
[ترجمه ترگمان]نرده ها زیر گرمای شدید آتش خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A weaker man would have buckled under the pressure.
[ترجمه گوگل]یک مرد ضعیف تر زیر فشار کمان می آمد
[ترجمه ترگمان]یک مرد ضعیف تر از زیر فشار زین خم می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He buckled his satchel on to his bicycle.
[ترجمه گوگل]کیفش را به دوچرخه اش چسباند
[ترجمه ترگمان]کیفش را به دوچرخه بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She buckled herself into her seat.
[ترجمه گوگل]خودش را روی صندلیش خم کرد
[ترجمه ترگمان]به جای خود نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mcanally's knees buckled and he crumpled down onto the floor.
[ترجمه گوگل]زانوهای مکنالی خم شد و روی زمین مچاله شد
[ترجمه ترگمان]زانوهایش سست شد و مچاله شد و روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My car buckled up when it struck the lorry.
[ترجمه گوگل]ماشینم وقتی با کامیون برخورد کرد خم شد
[ترجمه ترگمان]وقتی کامیون به کامیون برخورد کرد ماشینم خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Amy buckled the belt around her waist.
[ترجمه گوگل]امی کمربند را دور کمرش بست
[ترجمه ترگمان]ای می کمربند را دور کمرش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His wife buckled down to her housework.
[ترجمه گوگل]همسرش به کارهای خانه خم شد
[ترجمه ترگمان]زنش به خانه او خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A freak wave had buckled the deck.
[ترجمه گوگل]یک موج عجیب عرشه را خم کرده بود
[ترجمه ترگمان]موج غریبی بر عرشه فرود آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A weaker person would have buckled under the weight of criticism.
[ترجمه گوگل]یک فرد ضعیف تر زیر بار انتقاد خم می شد
[ترجمه ترگمان]یک فرد ضعیف تر از زیر بار انتقاد خم می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The professor buckled under the strain of the work.
[ترجمه گوگل]پروفسور زیر فشار کار خم شد
[ترجمه ترگمان]استاد زیر فشار کار خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bridge buckled in the storm.
[ترجمه گوگل]پل در طوفان خم شد
[ترجمه ترگمان]پل در طوفان خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fastened, clasped

پیشنهاد کاربران

بسته شدن جاده
خم شده زیر فشارها و مشکلات.
Buckled boot: بوتِ ( کفش ) سگک دار

بپرس