buttress

/ˈbətrəs//ˈbʌtrəs/

معنی: پشتیبان، حائل، پایه، شمع پشتیبان دیوار، شمع زدن، محکم بستن
معانی دیگر: (معماری) شمع، پشتواره، قانه، پشتاره، گاچه، پادیر، پشت بند، نبارش، پهانه، پدپیل، (به دیوار) شمع زدن، پشتاره دار کردن، پشت بند زدن، جرزدار کردن، تقویت کردن، (مجازی) پشت بنددار کردن، هر چیز جرز مانند، یاری دهنده، پازیر، شمعک مانند، نگهدار، دارای شمع یاحائل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a structure that gives support to the outside of a building by absorbing excessive outward thrust.
مترادف: beam, brace, prop, shore
مشابه: bar, column, pillar, post, stanchion, strut, support

- The outer walls of the immense church were supported by buttresses.
[ترجمه گوگل] دیوارهای بیرونی کلیسای عظیم توسط تکیه گاه ها پشتیبانی می شد
[ترجمه ترگمان] دیواره ای بیرونی کلیسا بزرگ با پشت بنده ای پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: anything that gives support.
مترادف: brace, encouragement, prop, support
مشابه: bulwark, help, maintenance, supporter, sustenance

- The tireless work of the young volunteers was a buttress to the movement.
[ترجمه گوگل] کار خستگی ناپذیر داوطلبان جوان تکیه گاه حرکت بود
[ترجمه ترگمان] کار خستگی ناپذیر داوطلبان جوان پایه و اساس جنبش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: buttresses, buttressing, buttressed
(1) تعریف: to give structural support to with a buttress.
مترادف: brace, prop, shore up, support
مشابه: bolster, help, strengthen, undergird, uphold

- The walls of the fortress were buttressed with wooden beams.
[ترجمه گوگل] دیوارهای قلعه با تیرهای چوبی محکم شده بود
[ترجمه ترگمان] دیواره ای دژ با تیره ای چوبی buttressed شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to add support or credibility to.
مترادف: bolster, brace, reinforce, strengthen, support, sustain
مشابه: affirm, defend, fortify, help, maintain, uphold

- The defense attorney buttressed her case with an expert witness.
[ترجمه گوگل] وکیل مدافع پرونده او را با یک شاهد خبره تقویت کرد
[ترجمه ترگمان] وکیل مدافع، پرونده رو با یه شاهد کارشناس کنترل می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to buttress a leaning tower
به یک برج کج پشت بند زدن

2. measures to buttress the national economy
اقدامات به منظور تقویت اقتصاد ملی

3. he tried to buttress his reasoning with statistics
سعی می کرد استدلال خود را با آمار و ارقام تقویت کند.

4. It was decided to buttress the crumbling walls.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفته شد که دیوارهای در حال فروپاشی را محکم کنیم
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیده بود که دیوارها را محکم نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was a buttress against extremism in the party.
[ترجمه گوگل]او پشتوانه ای در برابر افراط گرایی در حزب بود
[ترجمه ترگمان]او پشتیبان افراط گرایی در حزب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You need more facts to buttress up your argument.
[ترجمه گوگل]برای تقویت استدلال خود به حقایق بیشتری نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]تو به حقایق بیشتری نیاز داری تا استدلال تو رو ثابت نگه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sharp increase in crime seems to buttress the argument for more police officers on the street.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد افزایش شدید جرم و جنایت، استدلال برای افسران پلیس بیشتر در خیابان را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که افزایش شدید جرم، استدلال افسران پلیس بیشتری در خیابان را تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. More government spending is needed to buttress industry.
[ترجمه گوگل]هزینه های دولت بیشتر برای تقویت صنعت مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]بیشتر هزینه های دولت برای حمایت از صنعت مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, the sites are usually near a buttress or a fallen bole.
[ترجمه گوگل]با این حال، محل ها معمولاً در نزدیکی یک تکیه گاه یا یک تیرچه افتاده هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این سایت ها معمولا در نزدیکی یک میله یا تنه ریخته قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. More details from Derrick Buttress on.
[ترجمه گوگل]جزئیات بیشتر از دریک باترس در
[ترجمه ترگمان]جزییات بیشتری از دریک buttress به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A climb to savour, Moyer's Buttress deserves its place as a classic gritstone E
[ترجمه گوگل]Moyer's Buttress یک صعود برای طعم دادن، شایسته جایگاه خود به عنوان یک سنگ شن کلاسیک E است
[ترجمه ترگمان]صعود به سوی savour، buttress s به جای آن به عنوان یک gritstone کلاسیک شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sassenach was created, the great buttress climbed, as it should be, direct from top to bottom.
[ترجمه گوگل]ساسناخ ایجاد شد، تکیه گاه بزرگ، همانطور که باید، مستقیم از بالا به پایین بالا رفت
[ترجمه ترگمان]Sassenach ایجاد شد، قسمت اعظم آن بالا رفت، چون باید مستقیم از بالا به پایین بالا می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our architect, the appropriately named Donald Buttress, devised an ingenious means of resolving the problem.
[ترجمه گوگل]معمار ما، دونالد باترس با نام مناسب، ابزاری مبتکرانه برای حل این مشکل ابداع کرد
[ترجمه ترگمان]معمار ما، یعنی دونالد buttress، وسیله ای ابتکاری برای حل این مشکل ابداع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was a dead sheep, caught on the buttress of the bridge, and its dark-swollen face was fish-nibbled.
[ترجمه گوگل]گوسفند مرده ای بود که روی تکیه گاه پل گرفتار شده بود و صورت تیره و متورمش مانند ماهی نیش خورده بود
[ترجمه ترگمان]یک گوسفند مرده بود که روی پایه پل گیر کرده بود و صورت ورم کرده و متورم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A flying buttress transmits thrust rather then resisting it.
[ترجمه گوگل]یک تکیه گاه پرنده نیروی رانش را منتقل می کند و نه مقاومت در برابر آن
[ترجمه ترگمان]buttress که به پرواز در می آیند، به جای آن که مقاومت کنند، نیروی رانشی را انتقال می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Kotkin gave statistics to buttress his argument.
[ترجمه گوگل]کوتکین برای اثبات استدلال خود آماری ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]Kotkin آمار خود را مطرح کرد تا استدلال خود را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پشتیبان (اسم)
abutment, backup, supporter, protector, guardian, patron, backer, prop, buttress, savior

حائل (اسم)
stay, buffer, louver, louvre, guard, barrier, delimiter, buttress, stanchion, pall, coaming, shutter, stayer

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

شمع پشتیبان دیوار (اسم)
buttress

شمع زدن (فعل)
buttress

محکم بستن (فعل)
brace, buttress, cinch, frap

تخصصی

[عمران و معماری] پشتبند - جرز - پایه دار - پایه - پشتبند گذاشتن
[زمین شناسی] پشت بند- جرز، پایه دار، پایه، پشتبند گذاشتن
[] یال واره, شکاف

انگلیسی به انگلیسی

• support, brace
support, reinforce
buttresses are supports, usually made of stone or brick, that support a wall.
if someone or something buttresses a system or argument, they give it support and strength. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...the armed forces, who are the main buttress for his government. ...one of the essential buttresses of democratic freedom.

پیشنهاد کاربران

تقویت کردن - قوی کردن - پشتوانه بودن/شدن - حمایت کردن
▪️▪️▪️
Ex:
Rouble soars vs dollar as market gauges impact of latest US sanctions
. . .
The Russian rouble soared on Friday as the market gauged the impact of Washington's latest sanctions against Moscow over the war in Ukraine, heading back towards a three - month high on the support of foreign currency sales and soaring interest rates.
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
By 1455 GMT, the rouble was 1% stronger against the dollar at 92. 39 , not too far from 91. 6225, its strongest point since Aug. 1, hit on Wednesday.
. . .
The rouble has now lost support from month - end tax payments, which were due on Monday and usually see exporters convert foreign exchange revenues to pay domestic liabilities. But President Vladimir Putin's decree on mandatory FX sales for some exporters is still buttressing the currency.
The rouble has strengthened from beyond 100 to the dollar since that decree was announced. The central bank's higher - than - expected rate hike to 15% in late October has also helped.
@reuters. com

buttress ( مهندسی عمران )
واژه مصوب: پشت‏بند 2
تعریف: عضوی از سازه که برای تأمین یا افزایش پایداری جانبی دیوار یا سد به کار رود
حائل، پشتیبان، سپر
پشتوانه
حمایت کردن
حمایت شدن

بپرس