baseless

/ˈbeɪsləs//ˈbeɪsləs/

معنی: بی اساس، بی ماخذ
معانی دیگر: شهر بازل (در کشور سوئیس)، بی پایه، بی جا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: without basis in fact or reason; unfounded.
متضاد: valid, well-founded
مشابه: groundless, idle, unfounded

- That is a baseless accusation.
[ترجمه گوگل] این یک اتهام بی اساس است
[ترجمه ترگمان] این یک اتهام بی اساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His suspicions turned out to be baseless.
[ترجمه گوگل] ظن او بی اساس بود
[ترجمه ترگمان] سوظن او به این نتیجه رسید که بی اساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. baseless claims
ادعاهای بی اساس

2. She assured me that my fears were baseless.
[ترجمه گوگل]او به من اطمینان داد که ترس من بی اساس است
[ترجمه ترگمان]او به من اطمینان داد که ترس من بی اساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The charges against her are baseless.
[ترجمه گوگل]اتهامات او بی اساس است
[ترجمه ترگمان]اتهامات علیه او بی اساس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That woman trumped up various baseless charges against him.
[ترجمه گوگل]آن زن اتهامات بی اساس مختلفی را علیه او جعل کرد
[ترجمه ترگمان]این زن در مقابل او اتهامات بی اساس و بی اساس را به هم زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Invocations of popular support or consent may be baseless and even blatantly dishonest.
[ترجمه گوگل]درخواست حمایت یا رضایت عمومی ممکن است بی اساس و حتی آشکارا ناصادقانه باشد
[ترجمه ترگمان]حمایت مردمی و یا رضایت عمومی ممکن است بی اساس و حتی نادرست باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Not only mean; perhaps it was utterly baseless.
[ترجمه گوگل]نه تنها معنی; شاید کاملا بی اساس بود
[ترجمه ترگمان]نه تنها منظورم این است که کاملا بی اساس بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The rumours were completely baseless.
[ترجمه گوگل]شایعات کاملا بی اساس بود
[ترجمه ترگمان]شایعات کاملا بی اساس بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Soul Folks' nickname, Slow Folks, is not baseless.
[ترجمه گوگل]نام مستعار Soul Folks، Slow Folks، بی اساس نیست
[ترجمه ترگمان]مردم روح، اشخاص آهسته، بی عقل، بی اساس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The President chafed at this baseless criticism.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از این انتقاد بی اساس عصبانی شد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور از این انتقاد بی اساس عصبانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The close minded baseless claims that have kept us for too long.
[ترجمه گوگل]ادعاهای بی‌اساسی که ما را برای مدت طولانی نگه داشته است
[ترجمه ترگمان]ادعاهای بی اساس بی اساس که ما را به مدت زیادی نگه داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. School culture is never baseless. It has been accumulated during the historical process of school development.
[ترجمه گوگل]فرهنگ مدرسه هرگز بی اساس نیست در طول روند تاریخی توسعه مدرسه انباشته شده است
[ترجمه ترگمان]فرهنگ مدرسه هرگز بی اساس نیست این روند در طی روند تاریخی توسعه مدارس جمع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A doctrine holding that all values are baseless and that nothing can be known or communicated.
[ترجمه گوگل]دکترینی که معتقد است همه ارزش‌ها بی‌پایه هستند و هیچ چیز را نمی‌توان شناخت یا ابلاغ کرد
[ترجمه ترگمان]یک دکترین عقیده دارد که همه ارزش ها بی پایه و اساس هستند و هیچ چیز نمی تواند شناخته شود و یا منتقل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pakistan rejects these baseless and irresponsible allegations and the attitude and proclivity behind them.
[ترجمه گوگل]پاکستان این اتهامات بی اساس و غیرمسئولانه و نگرش و تمایل پشت آن را رد می کند
[ترجمه ترگمان]پاکستان این اتهامات بی پایه و بی اساس و رفتار و proclivity را پشت سر آن ها رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is a false and baseless accusation.
[ترجمه گوگل]این یک اتهام نادرست و بی اساس است
[ترجمه ترگمان]این یک اتهام دروغین و بی اساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی اساس (صفت)
delusive, unsubstantial, baseless, unfounded, groundless, idle, insubstantial, vaporous, fragile

بی ماخذ (صفت)
baseless

انگلیسی به انگلیسی

• without a base, without a foundation
a baseless story or belief is not true and is not based on facts.

پیشنهاد کاربران

به درد نخور
Baseless gossips
شایعات بی اساس
بی اساس , بی جا
# That was a baseless accusation
# The rumours were completely baseless
# His suspicion turned out to be baseless
# She assured me that my fears were baseless
بی پایه و اساس
بی خود
She assured me that my fears were baseless

بپرس