bimodal


(آمار) دو نمایی، دو نما، دوکوهانی، دوقله ای، دوقلهای bimodal distribution توزیع دو نمایی

جمله های نمونه

1. bimodal distribution
توزیع دو نمایی

2. The citation patterns again show a bimodal distribution, with two median half-lives.
[ترجمه گوگل]الگوهای استناد مجدداً توزیع دووجهی را با دو نیمه عمر متوسط ​​نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]الگوهای ارجاع بار دیگر توزیع bimodal را با دو نیمه عمر متوسط نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They suggest that there is a bimodal distribution of citation counts, with short-term and long-term components.
[ترجمه گوگل]آنها پیشنهاد می کنند که توزیع دووجهی تعداد استنادها، با مؤلفه های کوتاه مدت و بلندمدت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد می کنند که یک توزیع bimodal از تعداد citation وجود دارد، با مولفه های بلند مدت و بلند مدت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The logic factor can be seen to be bimodal in this part of its range.
[ترجمه گوگل]عامل منطقی را می توان در این قسمت از محدوده خود دووجهی مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]عامل منطق را می توان در این بخش از محدوده خود مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This distribution, then, has two modes called a bimodal distribution.
[ترجمه گوگل]پس این توزیع دارای دو حالت است که توزیع دووجهی نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]سپس این توزیع، دو حالت به نام یک توزیع bimodal دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ore - a bimodal rock association and exhibit assembly characteristics of pyroclastic rock, orebody and exhalite.
[ترجمه گوگل]سنگ معدن - یک ارتباط سنگ دووجهی است و ویژگی های مونتاژ سنگ آذرآواری، کانی بدن و بازدم را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]سنگ معدن سنگ معدن سنگ bimodal است و ویژگی های اسمبلی از سنگ pyroclastic، orebody و exhalite را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bimodal granite is considered to be a mineralizing mother rock for magmatic hydrothermal gold deposits in south Liaoning provice.
[ترجمه گوگل]گرانیت دووجهی به عنوان یک سنگ مادر کانی ساز برای ذخایر طلای هیدروترمال ماگمایی در استان لیائونینگ جنوبی در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]سنگ خارا در نظر گرفته می شود که یک صخره کوچک مادر برای magmatic کردن ذخایر طلای hydrothermal در استان لیائونینگ جنوبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rifting magmatic action is mostly bimodal volcanicity in volcanic grabens located at both sides of the CSTZ formed and the synchronous magmatic irruption is also bimodal posture .
[ترجمه گوگل]عمل ماگمایی شکافی عمدتاً آتشفشانی دووجهی در گرابن‌های آتشفشانی است که در دو طرف CSTZ تشکیل شده است و گسیختگی ماگمایی همزمان نیز حالت دووجهی دارد
[ترجمه ترگمان]فعالیت rifting rifting عمدتا bimodal volcanicity در grabens آتشفشانی است که در هر دو طرف of تشکیل شده است و the magmatic همزمان نیز به حالت تعلیق درآمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Developments in the bimodal polyethylene process, cyclopentadienyl metal catalysts and gas phase ethylene polymerization with the liquid condensation technology are reviewed.
[ترجمه گوگل]تحولات در فرآیند پلی اتیلن دووجهی، کاتالیزورهای فلزی سیکلوپنتادینیل و پلیمریزاسیون اتیلن فاز گاز با فناوری تراکم مایع بررسی می‌شوند
[ترجمه ترگمان]توسعه در فرآیند پلی اتیلن bimodal، کاتالیست های فلزی پایه سیکلوپنتادی انیل و polymerization فاز گاز با فن آوری تغلیظ مایع مورد بررسی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Evaporation Rate of Lolium and Poa was bimodal, but the midday rest phenomenon was not obvious.
[ترجمه گوگل]نرخ تبخیر لولیوم و پوآ دو وجهی بود، اما پدیده استراحت در ظهر آشکار نبود
[ترجمه ترگمان]آهنگ Evaporation of و Poa bimodal بود، اما پدیده استراحت ظهر واضح نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bimetallic catalyst for bimodal molecular weight distribution polyethylene was also introduced briefly.
[ترجمه گوگل]کاتالیزور دو فلزی برای پلی اتیلن توزیع وزن مولکولی دووجهی نیز به طور خلاصه معرفی شد
[ترجمه ترگمان]کاتالیزگر bimetallic برای توزیع وزن مولکولی bimodal نیز به طور خلاصه معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It'should be either approximately normal, bimodal, or skewed distribution.
[ترجمه گوگل]این توزیع باید تقریباً نرمال، دووجهی یا اریب باشد
[ترجمه ترگمان]این باید یا تقریبا در توزیع نرمال، bimodal یا مورب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Catalysts and technologies employed in the production of bimodal molecular weight distribution PE, abroad, were reviewed.
[ترجمه گوگل]کاتالیزورها و فن‌آوری‌های بکار رفته در تولید پلی‌اتیلن توزیع وزن مولکولی دووجهی، در خارج از کشور، بررسی شدند
[ترجمه ترگمان]Catalysts و فن آوری های بکار گرفته شده در تولید PE توزیع وزن مولکولی bimodal در خارج از کشور مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In each bimodal volcanic succession, there exists a differentiation crystallization relationship between basic and silicic lavas .
[ترجمه گوگل]در هر توالی آتشفشانی دووجهی، یک رابطه تبلور تمایز بین گدازه های پایه و سیلیسی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در هر یک از توالی آتش فشانی منجمد، یک رابطه crystallization بین basic و silicic وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] دو نمایی، دو مدی
[معدن] دو اوجی (دانه بندی)
[پلیمر] دو قله ای

انگلیسی به انگلیسی

• having two modes; occurring with two modes (statistics); designed to operate on either railroads or highways (of vehicles)

پیشنهاد کاربران

بپرس