bought

/bɔːt//bɔːt/

معنی: خریداری شده
معانی دیگر: زمان گذشته و اسم مفعول فعل: buy، خریدن، خریداری کردن، بدست اوردن

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of buy.

جمله های نمونه

1. anything bought in bulk is cheaper
هرچیزی که به طور عمده خریداری شود ارزان تر است.

2. david bought a new car
داوود اتومبیل نویی خرید.

3. he bought a controlling interest in the company
او اکثریت سهام شرکت را خریداری کرد.

4. he bought an old car and customized it
او یک ماشین قدیمی خرید و طبق سلیقه ی خود روی آن تغییراتی داد.

5. he bought gold in order to hedge against inflation
او برای حفظ خود در برابر تورم،اقدام به خریدن طلا کرد.

6. he bought kamalli's law practice
دفتر وکالت کمالی را خرید.

7. he bought so many books that he couldn't carry them
او آن قدر کتاب خرید که نمی توانست آنها را حمل کند.

8. he bought the stocks at par and sold them above par
او سهام را به ارزش اسمی آن خرید و بالاتر از ارزش اسمی فروخت.

9. he bought the thicket and stubbed its trees
او بیشه را خرید و درختان آن را از بیخ برید.

10. homa bought a new bed
هما یک تختخواب نو خرید.

11. i bought a (piece of) roast from the butcher
یک تکه گوشت کبابی از قصاب خریدم.

12. i bought a new pair of glasses
یک عینک تازه خریدم.

13. i bought a new pair of pants
یک شلوار نو خریدم.

14. i bought a pair of trousers
یک شلوار خریدم.

15. i bought a reduced replica of venus
یک مدل کوچک شده ی مجسمه ی ونوس را خریدم.

16. i bought it but last year
همین پارسال آن را خریدم.

17. i bought the book
کتاب را خریدم.

18. i bought the whole caboodle
همه را با هم خریدم.

19. i bought this dress at rustami store's sale
این پیراهن را از حراج فروشگاه رستمی خریدم.

20. i bought this house on jahangir's recommendation
بنا به توصیه ی جهانگیر این خانه را خریدم.

21. i bought two other books
دو کتاب دیگر خریدم.

22. iraj bought a new car
ایرج یک اتومبیل نو خرید.

23. julie bought herself a dress
جولی برای خودش پیراهنی خرید.

24. she bought a pair of flats
یک جفت کفش بی پاشنه خرید.

25. she bought a three-piece suite for the living room
سه تکه مبل برای اتاق نشیمن خرید.

26. she bought the house outright
بلادرنگ خانه را خرید.

27. sherry bought a sparkling set of dinner glasses
شری یک دست ظرف غذاخوری نو و براق خرید.

28. they bought it for ten thousand dollars
آن را به ده هزار دلار خریدند.

29. we bought a used car for our son and a new car for ourselves
ما یک اتومبیل کهنه برای پسرمان و یک اتومبیل نو برای خودمان خریدیم.

30. we bought in lots of coal before the strike
قبل از اعتصاب مقدار زیادی زغالسنگ خریدیم.

31. we bought it jointly
آن را مشترکا خریدیم.

32. we bought three seats to the opera
سه تا جا برای اپرا خریدیم.

33. we bought two of them
دو تا از آنها را خریدیم.

34. i have bought some agricultural land
من مقداری زمین کشاورزی خریده ام.

35. labor is bought and sold like any other commodity
کار مانند هر کالای دیگری خرید و فروش می شود.

36. many slaves bought their freedom
بسیاری از بردگان آزادی خود را می خریدند.

37. they have bought a new home
آنها منزل تازه ای خریده اند.

38. each time i bought something on credit, they would cut a few more notches on the stick
هر بار که چیزی را نسیه می خریدم چند شکاف دیگر روی چوب خط می کندند.

39. later on he bought a more spacious house
بعدها خانه ی بزرگ تری خرید.

40. my neighbor has bought a new car
همسایه ی من ماشین نو خریده است.

41. the house was bought expressly for her
خانه را مخصوصا برای او خریده بودند.

42. the man who bought the carpet
مردی که فرش را خرید

43. the house (that) i bought
خانه ای که خریدم

44. the tickets were all bought up in one hour
همه ی بلیط ها ظرف یک ساعت به فروش رسید.

45. the used car i bought turned out to be a lemon
ماشین دست دومی که خریدم خیلی بد از کار درآمد.

46. the very hat you bought
همان کلاهی که تو خریدی

47. they preempted us and bought the land
آنها بر ما پیشدستی کردند و زمین ها را خریدند.

48. this airline has been bought out by a german company
این خط هوایی توسط یک شرکت آلمانی خریداری شده است.

49. this medicine can be bought over the counter
این دارو را می شود بدون نسخه خرید.

50. akbar said (that) he has bought this place
اکبر گفت که اینجا را خریده است.

51. she pawned her overcoat and bought bread with the money
پالتو خود را گرو گذاشت و با پول آن نان خرید.

52. i liked those apples so i bought several
از آن سیب ها خوشم آمد لذا چندتا (از آنها را) خریدم.

53. the price of the house he bought last year has appreciated a lot
قیمت خانه ای که پارسال خرید خیلی بالا رفته است.

54. they too followed the herd and bought slaves
آنان نیز از عامه پیروی کردند و برده خریدند.

55. in some areas, peasants used to be bought or sold with the land on which they worked and lived
در برخی نقاط رعایا را همراه با زمینی که در آن کار و زندگی می کردند خرید و فروش می کردند.

56. we wavered so much that sombody else bought the house
آنقدر تردید کردیم تا یک نفر دیگر خانه را خرید.

57. my shirt looks expensive, but in reality i bought it for only five dollars
پیراهن من گران به نظر می رسد ولی در واقع آن را فقط پنج دلار خریدم.

58. he was one of the judges who couldn't be bought
او یکی از قضاتی بود که نمی شد او را با پول خرید.

59. this is the receipt of the goods i have bought for you
این رسید کالاهایی است که برایتان خریده ام.

60. he persuaded us that this car is better and we bought it
او به ما قبولاند که این اتومبیل بهتر است و لذا آنرا خریدیم.

مترادف ها

خریداری شده (صفت)
bought

انگلیسی به انگلیسی

• purchased
bought is the past tense and past participle of buy.

پیشنهاد کاربران

The past of buy
حالت گذشته خریدن
bought برزمان گذشته buyهست معنی هم میشه خریدن
خریده داری شده
I bought hell for my life
I lost my faith
I lost my life
My only sin was love
Have mercy on my hereafter
من جهنم را به جان خریدم
ایمانم رو از دست دادم
جانم را از دست دادم
تنها گناهم ، عشق بود
به اخرتم رحم کنید
سلام دوست عزیز،
خرداری شده:boutght
در اصل این فعل زمان گذشته ی buy است.
مثال:
I bought my first ice cream shop in1999.
معنی:
من در سال ۱۹۸۸ اولین بستنی فروشی خود را خریدم.
خریدن ( گذشته )
گذشته ی buy که بر گذشته دلالت دارد
خریدن
خریدارى شده

بپرس