brains

جمله های نمونه

1. david has brains
دیوید باهوش است.

2. their fossilized brains do not grasp today's problems
مغزهای متحجر آنها مسائل امروز را درک نمی کند.

3. beat someone's brains out
(با زدن ضربه به سر) کشتن

4. blow someone's brains out
گلوله به مغز کسی زدن،مغز کسی را متلاشی کردن

5. cudgel one's brains
سخت اندیشیدن،چاره جویی کردن

6. pick someone's brains
(عامیانه) کمک فکری از کسی گرفتن،صلاحدید کردن

7. rack one's brains
فکر خود را سخت به کار انداختن

8. he is the brains in this organization
او عقل کل این سازمان است.

9. not even the brains of oxford can solve this problem
حتی مخ های آکسفورد هم نمی توانند این مسئله را حل کنند.

10. who is the brains behind this project?
مغز متفکر این طرح کیست ؟

11. he has his mother's brains
هوش مادرش را دارد.

12. he is skilled in picking the brains of his associates
او در بهره گیری از افکار همکارانش ید طولا دارد.

13. beat (or rack or cudgel) one's brains
برای به یاد آوردن یا اندیشیدن درباره ی چیزی سخت کوشیدن

14. I've been racking my brains to remember his name.
[ترجمه گوگل]من به مغزم مشغول شده ام تا اسمش را به خاطر بسپارم
[ترجمه ترگمان]به مغزم فشار اوردم تا اسمش رو به یاد بیارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I was picking Simon's brains about which computer to buy.
[ترجمه گوگل]داشتم مغز سایمون را انتخاب می کردم که کدام کامپیوتر را بخرم
[ترجمه ترگمان]داشتم مغز سیمون را انتخاب می کردم که در آن کامپیوتر خرید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She is blessed with both beauty and brains.
[ترجمه گوگل]او هم از نظر زیبایی و هم از نظر عقل برخوردار است
[ترجمه ترگمان]او از هر دو زیبایی و مغز بهره مند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We've got the best brains in the land working on this problem.
[ترجمه گوگل]ما بهترین مغزها را در زمین داریم که روی این مشکل کار می کنند
[ترجمه ترگمان]ما بهترین مغزهای روی زمین داریم که روی این مشکل کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Some investigators regarded her as the brains of the gang.
[ترجمه گوگل]برخی از بازرسان او را مغز باند می دانستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از بازرسان او را مغزهای این باند می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• intelligence, sense

پیشنهاد کاربران

این کلمه هم میتونه به صورت مفرد و هم به صورت جمع ترجمه بشه یعنی:
فرد باهوش
مثال: He's the brains behind the operation
افراد باهوش
مثال: We need to gather the brains for this project
هوش و استعداد
brains ( n ) [plural] =the brain of an animal, eaten as food, e. g. sheep's brains.
brains
مغزها
ذکاوت
هوش و ذکاوت - "جاسوسی" هم معنی میده
هوش
ذکاوت
brain= مغز ) اسم (
brains= نابغه، نخبه ) صفت (
مغزها
The brains
مغز متفکر
مغز
ذهنیت ، فکر ، هوش و حواس کافی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس