breakage

/ˈbreɪkɪdʒ//ˈbreɪkɪdʒ/

معنی: شکست
معانی دیگر: از سرعت مجاز تجاوز کردن، شکستن، شکستگی، چیز شکسته، مقدار شکستگی، شکستنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process or act of breaking.

(2) تعریف: the condition of being broken.

(3) تعریف: the value or quantity of things broken.

(4) تعریف: in commerce, loss or damages allowed for things broken.

جمله های نمونه

1. Brushing wet hair can cause stretching and breakage.
[ترجمه گوگل]برس زدن موهای خیس می تواند باعث کشیدگی و شکستگی شود
[ترجمه ترگمان]مسواک زدن موهای خیس می تواند باعث ایجاد کشش و شکستگی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The makers guarantee this special glass against breakage!
[ترجمه گوگل]سازندگان این شیشه ویژه را در برابر شکستگی تضمین می کنند!
[ترجمه ترگمان]سازندگان این شیشه مخصوص را در برابر شکستگی ضمانت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Wrap it up carefully to protect against breakage.
[ترجمه گوگل]برای محافظت در برابر شکستگی آن را با دقت بپیچید
[ترجمه ترگمان]آن را به دقت کامل کنید تا در برابر شکستگی محافظت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In general, however, bone breakage is less in owl bone assemblages than in those of other predator species.
[ترجمه گوگل]با این حال، به طور کلی، شکستگی استخوان در مجموعه‌های استخوان جغد نسبت به سایر گونه‌های شکارچی کمتر است
[ترجمه ترگمان]با این حال، به طور کلی شکستگی استخوان نسبت به دیگر انواع شکارچیان، نسبت به دیگر گونه های شکارچی، نسبت به استخوان جغدی اهمیت کمتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The frequencies of these breakage types are shown in columns 2 and 3 in Table
[ترجمه گوگل]فرکانس این انواع شکست در ستون های 2 و 3 در جدول نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]فرکانس های این انواع شکستگی در ستون ۲ و ۳ در جدول نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The breakage of the mandible differentiates at least four groups of predator.
[ترجمه گوگل]شکستگی فک پایین حداقل چهار گروه از شکارچیان را متمایز می کند
[ترجمه ترگمان]شکستگی فک حداقل چهار گروه از شکارچیان را متمایز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Results Acrolein could cause DNA strand breakage but not cause DNA, DNA, DNA, protein crosslinks of lymphocytes of human peripheral blood.
[ترجمه گوگل]نتایج آکرولئین می تواند باعث شکستن رشته DNA شود اما باعث ایجاد پیوندهای عرضی DNA، DNA، DNA، پروتئین لنفوسیت های خون محیطی انسان نمی شود
[ترجمه ترگمان]نتایج Acrolein می تواند باعث شکستگی رشته DNA شود اما نه باعث DNA، DNA، DNA، پروتئین protein از خون محیطی انسان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We propose a mechanism involving breakage of the C - O bond in PO, THF and DAE.
[ترجمه گوگل]ما مکانیزمی را پیشنهاد می‌کنیم که شامل شکستن پیوند C - O در PO، THF و DAE است
[ترجمه ترگمان]ما یک مکانیزم شامل شکستگی پیوند C - O در PO، THF و dae را پیشنهاد می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Spring Breakage. Breakage of leaf springs can result from excessive overloading, loose U Blots, loose center Bolt, an improperly operating shock absorber, or tight spring shackle.
[ترجمه گوگل]شکستن بهار شکستن فنرهای برگ می تواند ناشی از بارگذاری بیش از حد، شل شدن U بلات، شل شدن پیچ وسط، ضربه گیر نادرست کارکرده، یا بند فنر سفت باشد
[ترجمه ترگمان]بهار breakage breakage از چشمه های برگ ممکن است ناشی از اضافه بار بیش از حد، شل U بدون اضافه بار، یک جذب کننده شوک عملیاتی نامناسب، یا shackle فنر تنگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Breakage occurs in the reversal period with abnormal AE and diminishing value of chaotic attractor.
[ترجمه گوگل]شکست در دوره معکوس با AE غیر طبیعی و کاهش ارزش جذب کننده آشفته رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]breakage در دوره برگشت با f غیر عادی و ارزش رو به پایین مجذوب کننده هرج و مرج رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A : But risk of breakage is covered by marine insurance, isn't it?
[ترجمه گوگل]پاسخ: اما خطر شکستگی تحت پوشش بیمه دریایی است، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]ج: اما ریسک شکستگی توسط بیمه دریایی پوشانده شده است، اینطور نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You will be held personally responsible for any loss or breakage.
[ترجمه گوگل]شما شخصاً مسئول هرگونه خسارت یا شکستگی خواهید بود
[ترجمه ترگمان]شما شخصا مسئول هرگونه شکست یا شکستگی خواهید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Trampling Another source of modification to bone that begins soon after death is dispersal and breakage by trampling.
[ترجمه گوگل]لگدمال کردن یکی دیگر از منابع اصلاح استخوان که بلافاصله پس از مرگ شروع می شود، پراکندگی و شکستگی توسط لگدمال کردن است
[ترجمه ترگمان]Trampling منبع دیگر اصلاح استخوان که به زودی پس از مرگ شروع می شود، پراکندگی و شکستگی با لگد زدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This type of hair tends to be naturally dry and prone to breakage, so it requires special care.
[ترجمه گوگل]این نوع مو به طور طبیعی خشک و مستعد شکستن است، بنابراین نیاز به مراقبت ویژه دارد
[ترجمه ترگمان]این نوع مو به طور طبیعی خشک و مستعد شکنندگی است پس نیاز به مراقبت ویژه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکست (اسم)
fracture, deflection, break, washout, failure, reverse, defeat, setback, losing, breakage, defeasance, defeature, refraction, flunk, fizzle, plumper, unsuccess

تخصصی

[نساجی] پاره شدن لیف
[پلیمر] شکستگی، پارگی

انگلیسی به انگلیسی

• damage as a result of breaking; fracture, act of breaking
breakage is the act or result of breaking something; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : break
✅️ اسم ( noun ) : break / breakage / breaker
✅️ صفت ( adjective ) : breakable / broken
✅️ قید ( adverb ) : brokenly
شکستگی در مو ساقه مو
شکستگی
خسارت جانبی
ضر و زیان
Oxford: an object that has been broken
وسیله شکسته
ضرر و زیان
بودجه ی اضافی، بودجه ی خرج نشده
مهندسی بهداشت محیط - خرد شدن قطعات بزرگ به قطعات ریز

بپرس