cession

/ˈseʃn̩//ˈseʃn̩/

معنی: واگذاری، نقل و انتقال، انتقال قرض یا دین
معانی دیگر: (در مورد حقوق مدنی و قضایی یا اموال یا سرزمین و غیره) واگذاری، تفویض، انتقال، انتقال قر­ یا دین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of formally giving up or signing over, as a territory; ceding.

- The treaty called for the cession of the territory to France.
[ترجمه گوگل] این معاهده خواستار واگذاری این سرزمین به فرانسه بود
[ترجمه ترگمان] این عهدنامه خواستار واگذاری قلمرو به فرانسه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that is ceded.

جمله های نمونه

1. The price of survival had, however, involved a cession of power to the government, which Sulivan deplored.
[ترجمه گوگل]با این حال، بهای بقا شامل واگذاری قدرت به دولت بود که سولیوان از آن ابراز تأسف کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال بهای بقا مستلزم واگذاری قدرت به دولت بود که از آن متاسف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cession of the territory avoided because they lost the war.
[ترجمه گوگل]از واگذاری قلمرو اجتناب کردند زیرا آنها در جنگ شکست خوردند
[ترجمه ترگمان]واگذاری اراضی به این دلیل از دست رفت که جنگ را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Issuance, claims and reinsurance cession functionalities.
[ترجمه گوگل]کارکردهای صدور، مطالبات و واگذاری بیمه اتکایی
[ترجمه ترگمان]Issuance، مطالبه و بیمه مجدد کارکردها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cession of the territory could not be avoided because they lost the war.
[ترجمه گوگل]از واگذاری قلمرو نمی توان اجتناب کرد زیرا آنها در جنگ شکست خوردند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که آن ها جنگ را از دست دادند، از واگذاری این قلمرو اجتناب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Convention of Peking in 1860, which ended the hostilities, provided for its outright cession.
[ترجمه گوگل]کنوانسیون پکن در سال 1860 که به خصومت ها پایان داد، واگذاری کامل آن را پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]کنوانسیون پکن در سال ۱۸۶۰، که به خصومت ها پایان داد، با واگذاری کامل آن موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After become effective of property insurance contract, those who serve as insurance mark insurance belongings reachs his to concern a benefit, because the meeting is buying and selling, given, accede to wait for the happening of the circumstance and be transferred, after the cession of insurance mark, the alienee that insurance profit meets what change insurance bid subsequently of course.
[ترجمه گوگل]پس از لازم الاجرا شدن قرارداد بیمه اموال، کسانی که به عنوان بیمه دارایی متعلقات بیمه هستند، به او می رسد که منفعتی داشته باشند، زیرا در جلسه خرید و فروش، داده می شود، متعهد می شوند تا منتظر وقوع حادثه باشند و پس از واگذاری واگذار شوند علامت بیمه، بیگانه که سود بیمه با چه تغییر پیشنهاد بیمه متعاقباً البته
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه قرارداد بیمه ملک موثر شد، کسانی که به عنوان بیمه عمر بیمه خدمات بیمه را به عنوان خسارت بیمه به خود اختصاص دادند، با توجه به خرید و فروش، با توجه به زمان واگذاری اثر بیمه، the که سود بیمه با آنچه که هزینه بیمه را متعاقب آن تغییر می دهد، تطبیق خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But Toktamish overreached himself when he tried to demand the cession of territories ruled by another Mongol chief, Timur (1336 140, whose capital was Samarkand.
[ترجمه گوگل]اما توکتامیش زمانی که سعی کرد خواستار واگذاری سرزمین‌هایی شود که توسط رئیس مغول دیگر، تیمور (140 1336، که پایتخت آن سمرقند بود، فرمانروایی می‌کرد، از خود تجاوز کرد
[ترجمه ترگمان]اما Toktamish در هنگام تلاش برای تقاضا از واگذاری سرزمین هایی که توسط یک رئیس مغول دیگر، تیمور (۱۴۰، که پایتخت آن سمرقند بود، از پا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Third - party states have no title to object to cession.
[ترجمه گوگل]ثالث - کشورهای طرف هیچ عنوانی برای اعتراض به واگذاری ندارند
[ترجمه ترگمان]کشورهای طرف سوم هیچ عنوانی برای انتقال دادن ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واگذاری (اسم)
abandon, surrender, assignment, transfer, cession, submission, abandonment, resignation, demission, condescension, assignation, devolution, bail, conveyance

نقل و انتقال (اسم)
cession, locomotion, redeployment, transfusion

انتقال قرض یا دین (اسم)
cession

تخصصی

[حقوق] تسلیم، تفویض، واگذاری، اعراض، انتقال دین

انگلیسی به انگلیسی

• concession, capitulation, yielding of territory or property

پیشنهاد کاربران

بپرس